1- وسواس شماست یا واقعا عادت او ناخوشایند است؟
اولی سوالی که باید به آن جواب دهید این است که آیا شما به نظم و ترتیب یا تمیزی وسواس دارید یا واقعا همسرتان عادت غیربهداشتی یا مسئولیت ناپذیری دارد. برای این که به این سوال جواب دقیقی بدهید. آیا بی نظمی و تمیز نبودن در جاهای دیگر هم شما را مضطرب می کند؟ آیا وقتی که عادت همسرتان را به دیگران می گویید، آن ها هم در ناخوشایندبودن عادت او با شما موافقند یا می گویند این عادت فقط نوعی سبک زندگیست و نباید به او گیر دهید؟ آیا نظم و نظافت شما با همسرتان فقط متفاوت است یا واقعا او بی نظم یا نامرتب است؟ اگر شما در مقابل بی نظمی و تمیز نبودن بیش از حد مضطرب می شوید و دیگران می گویند که این فقط نوعی سبک زندگیست و نباید به همسرتان گیر بدهید یا همسرتان می گوید این هم نوعی نظم یا تمیزی است و فقط نوع نگاهمان با هم متفاوت است، به احتمال زیاد عادت همسرتان چندان هم نامطلوب نیست و این شمایید که وسواس نظم یا تمیزی دارید.
2- صبور باشید
اگر به تازگی ازدواج کرده اید یادتان باشد بعضی از این عادت ها کم کم از بین می روند. درواقع زندگی زیر یک سقف مجموعه بسیار زیادی از انطباق با یکدیگر است. احتمالا شما هم عادت هایی دارید که برای همسرتان ناخوشایند است و یا بازخورد نشان دادن در مورد این عادت ها کم کم هر دو به رفتارهای جدید مورد پسند هم نزدیک می شوید.
3- همدلی کنید
یادتان باشد که همسرتان در یک فضایی دیگر- غیر از فضایی که شما در آن بزرگ شده اید- بزرگ شده است. پدر و مادر بیش از حد سختگیر یا بیش از حد آسان گیر می توانند عادت هایی از جنس بی نظمی یا بهداشت نبودن را در فرزندانشان به وجود می آورد. آسان گیرها همیشه وظایف فرزندانشان را به عهده می گیرند و او را به اصطلاح در پر قو بزرگ می کنند و برای همین او هیچ وقت نمی آموزد که مثلا باید تختش را مرتب کند یا ملحفه را جمع کنید یا درِ شامپو را ببندد. از آن طرف پدر و مادر سختگیر، نظم و رفتارهای بهداشتی را چنان با تحکم به کودک می آموزند که انجام این وظایف برای کودک با بی میلی و ناخوشایندی همراه می شود. این کودک روزی بزرگ می شود و چه در خانه مجردی و چه در خوابگاه دانشجویی و چه در زیر یک سقف با همسرش دوست دارد آن رفتارها را انجام ندهد و از آن ها فرار کنید.
وقتی که شما ریشه های یک رفتار را می دانید راحت تر با آن همدلی می کنید و فکر نمی کنید همسرتان از قصد و برای اذیت کردن شما آن رفتارها را انجام می دهد. درواقع خانواده های اصلی تا حد زیادی شیوه بودن ما در جهان را تعیین می کنند. حکایت مشهوری در خانواده درمانگرها رایج است که این تاثیر خانواده را خیلی خوب توضیح می دهد. از دختر جوانی می پرسند «تو هات داگ را چه طور سرخ می کنی؟» می گوید «این طرف و آن طرفش را با کارد می برم و بعد می اندازم توی ماهیتابه.»
می گویند «خب چرا این طرف و آن طرفش را می بری؟» دختر جوان می گوید: «اصولی و درستش همین است، اگر بقیه جور دیگری درستش می کنند، روش آن ها اشتباه است.» می گویند «تو این شیوه را از چه کسی یاد گرفته ای؟» دختر جوان می گوید: «مادرم.» می روند سراغ مادرش. از مادر می پرسند و او هم دقیقا حرف های دخترش را تکرار می کند. از او می پرسند «تو این شیوه را از چه کسی یاد گرفته ای؟» او هم می گوید «مادرم.» از مادربزرگ می پرسند. او جوابی می دهد که معما را حل می کند: «من فقط فقیر بودم و ماهیتابه ام کوچک بود. مجبور بودم این طرف و آن طرف هات داگ را ببرم تا در ماهیتابه کوچکم جا شود. دخترم هم همین شیوه را پیش من یاد گرفت.»
4- پدر و مادرش نشوید
وقتی شما هم می خواهید با سختگیری بیش از حد یا با طعنه و کنایه رفتارهای بد همسرتان را از بین ببرید، شاید در کوتاه مدت جواب بگیرید اما در بلندمدت او از زیر بار نظم یا تمیزی شانه خالی می کند. از طرفی اگر مثل مادرها و پدرهای آسان گیر خودتان وظایف همسرتان را انجام دهید، مثلا در شامپو و خمیردندان را ببندید یا اگر قرار گذاشته اید هر روز یک نفرتان تخت را جمع کند به جای او هم این کار را انجام دهید، همسرتان هیچ وقت تبعات کارش یعنی خراب شدن خمیردندان، ریختن شامپو یا شلختگی اتاق خواب را نخواهددید و بنابراین رفتارش تغییری نمی کند.
5- برچسب نزنید
هیچ وقت به خاطر عادت های ناخوشایند همسرتان برچسب هایی مثل «بی مسئولیت»، «بی توجه»، «شلخته» یا «تنبل» به همسرتان نزنید. این برچسب ها فقط باعث می شود او گارد بگیرد و رابطه عاطفیتان را هم تحت الشعاع این بحث ها قرار بگیرد. ممکن است در جواب برچسب ها او هم عادت های ناخوشایند شما را یادآوری کند و مسئله اصلی در یک کَل کَل بی پایان گم شود. به جای آن با همسرتان در این قالب صحبت کنید: «وقتی تو این کارها را انجام می دهی، من این احساس را دارم.» اگر قرار باشد مسئله عادت های ناخوشایند حل شود، این جمله به احتمال بیشتری مسئله را حل می کند تا برچسب زدن.
6- بپذیرید
اگر از همه راه های بالا استفاده کردید و جواب نداد، وقت این است که یک تصمیم اساسی بگیرید. بهتر است چیزی را که نمی توانید کنترل کنید بپذیرید و انرژی تان را روی چیزهایی بگذارید که می توانید تغییر دهید. اگر عادت های ناخوشایند همسرتان را با این که تلاشتان را کرده اید نتوانسته اید تغییر دهید، پس بهتر است آن ها را پبذیرید و تمرکزتان را روی چیزهایی بگذارید که می توانید تغییر دهید؛ چیزهایی مثل رشد رفتار خودتان.
* کارشناس ارشد روان شناسی بالینی