با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با ورزشکاران همراه باشید :
کمال کامیابی نیا ظرف یک سال گذشته یکباره به همه چیز دست یافت و اتفاقاتی که برایش رخ داد، یکی پس از دیگری مثبت و خوب بودند. او در سالی که به پرسپولیس پیوست به تیم ملی هم دعوت شد و از آن مهمتر بعد از چند ماه پدر شد. کمال با این اتفاق کمال خوشبختی را چشید؛ ما هم امیدواریم که کمند زندگی اش کامیابی هایش را بیش از پیش کند. کمال که موتور برانکو در تیم پرسپولیس است، بعد از یک فصل زیبا و افتخارآمیز برای خود و تیمش حالا می خواهد اندکی با خانواده کوچکش از زندگی لذت ببرد.
عشق پدر بودنخیلی دوست داشتم این تجربه را در کنار همه تجربه هایی که تا آن روز در زندگی ام داشتم حس کنم. لذت پدر بودن برایم یکی از شیرین ترین اتفاقات در کل دوران زندگی ام بود. در این سال ها که از خدا عمر گرفته ام خیلی اتفاقات را دیدم و فکر می کردم بعد از آن دیگر اتفاقی بهتر و لذتبخش تر نیست ولی روزی که پدر شدم را نمی توانم با هیچ روز دیگری قیاس کنم. شب ازدواج و جشن آن شب را هم خیلی دوست داشتم که برایم بسیار خاطره انگیز است ولی حسی که در این اتفاق بود چون توام با حس خوشحالی همسرم بود، معنی عشق داشت.
دردسرهای شیرین
اینکه می گویند به دار شدن دردسردار است را قبول ندارم. البته من خیلی از اقوات در خانه نبودم تا بدانم که همسرم از مشکلات بچه داری چه می کشد ولی در مجموعه روزهایی هم که کنار همسرم بودم باز هم دردسری حس نمی کردم. شاید این برای کسانی که از بیرون به این مساله نگاه می کنند مشکل یا دردسرساز باشد ولی اگر هم گرفتاری یا موردی این چنینی باشد برای ما شیرین تر است و دوست داریم تا هرچه زودتر مشکل را کنار زده و شرایطی فراهم کنیم تا دخترمان راحتی اش را به دست بیاورد. شاید خیلی ها به خاطر خواب شب بچه این را بگویند ولی بیدارماندن بچه در شب هم برای ما شیرینی های خودش را داشت.
رویاهای آیندهتا بوده همین بوده که پدر و مادر بکارند و فرزندان شان درو کنند. من از روزی که کمند به دنیا آمده به مراتب بیشتر از قبل به این مساله فکر می کنم که باید به فکر آینده اش باشم. البته من در کل آدم بی خیالی نسبت به آینده ام نبوده و نیستم و از دوران نوجوانی سعی کرده ام که دستم را روی زانوی خودم بگذارم و روی پای خودم بایستم ولی با این همه پدر شدن و بابا بودن بار مسئولیت آدم را دوچندان می کند تا بتوانی بیشتر به فکر زندگی و آینده همسر و فرزندانت باشی؛ اتفاقی که در من هم رخ داد و این را به وضوح در همه مسائل می بینم.
قدم عالیدخترم خیلی برای پدرش خوش قدم بود. او که 12 اسفند سال قبل (1394) به دنیا آمد از روزی که من و مادرش را متوجه حضورش کرد هر روز یک اتفاق خوب برای مان رخ داد که مهمترین آن پیوستن من به پرسپولیس و فیکس شدن در این تیم بود. برانکو به من اعتقاد ویژه ای داشت و این توجه و حضورم سبب شد تاکی روش مرا برای بازی در دیدار با گوام به اردوی تیم ملی دعوت کند و اتفاقا به من بازی هم داد و من هم در همان اولین بازی ملی ام گل زدم. دیگر یک دختر خانوم برای پدرش چه کاری باید بکند که کند برای من نکرده است. آن هم در حالی که هنوز قدمش به این دنیا نرسیده است. قدم دخترم برای پدرش عالی بوده است و ان شاءالله تا آخر هم عالی خواهدبود.
ستاره زندگیکمند از روزی که وارد خانه مان شده، حال و هوای آن را تغییر داده است. با دخترم هر روز زندگی ما با دیروزش متفاوت است. هر لحظه اش تازگی دارد. ستاره ای در آسمان زندگی مان شده که برق و چشمک هایش را نمی توان با هیچ اتفاق دیگری مقایسه کرد. روز شب سرمان با کمند گرم است و دیگر وقت خالی نداریم. نه اینکه گرفتارمان کرده باشد، نه! شاید قبلا گاهی حوصله مان در خانه سر می رفت اما از وقتی این خانوم کوچولو به خانه مان آمده نه تنها ما بلکه پدر و مادر هردومان هم حصوله شان سر نمی رود؛ یا آنها خانه ما هستند یا ما آنجاییم. همه دلتنگ کمند می شوند و این باعث می شود تا رفت و آمدهای مان هم بیشتر شود. خلاصه این باعث می شود تا رفت و آمدهای مان هم بیشتر شود. خلاصه که فقط می توان بگویم خدایا شکر از این همه لطفی که به من و خانواده ام کردی.