با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :
آقای مصفا در این سه فیلمی که امسال بازی کردید، از کارتان راضی بودید؟– مصفا: بله، خیلی.
از دید شما فیلم هایی که این نسل می سازد، حدیث نفس زمانه خودشان و واکنشی نسبت به شرایط موجود است؟
– مصفا: اینهایی که من کار کردم همینطور بوده که شما می گویید. در هیچ کدام نگاه شخصی نبوده؛ ولی انتقادی که می توانم داشته باشم این است که سازندگان فیلم ها خیلی درگیر این هستند که اثرشان کجا و در کدام جشنواره بین المللی نمایش داده می شود و چه اتفاقی برایش می افتد؟
یعنی به ویترین فیلم شان و بازتاب بیرونی اش خیلی فکر می کنند؟– مصفا: نه، همین که اصرار بر طرح موضوعات اجتماعی دارند؛ یعنی اگر کمی بیشتر به علایق شخصی شان بپردازند، خیلی بهتر است تا به این فکر کنند که الان چی بسازیم که موضوع روز باشد. این خیلی توی کار هنری محاسبه می آورد که به نظرم خوب نیست.
به هر حال ما در یک جامعه سیاست زده و ملتهب زندگی می کنیم که آدم پایش را از خانه بیرون می گذارد در کوران مسائل و رخدادهای گوناگون قرار می گیرد.
– مصفا: یک وقتی کارگردان بسته به حالش می گوید من دوست دارم چنین فیلمی بسازم و سوژه ذهنی من فلان موضوع است. به نظر می رسد الان کمتر چنین اتفاقی می افتد؛ یعنی اولین چیزی که بهش فکر می شود این است که الان چه بسازم که ذهن همه را درگیر کند. مسئله بقیه چیست، برویم سراغ آن.
موضوعی که بهنام بهزادی در فیلمش «وارونگی» مطرح می کند، مبتلا به جامعه امروز است. این جداافتادگی آدم ها از هم، در حالی که در شکل ظاهری خیلی قربان صدقه هم می رویم ولی وقتی پای منافع و مسائل اقتصادی و قبول مسئولیت به میان می آید، به شدت آدم های بی رحمی می شویم.
به عقیده من کارگردان این مسئله را خوب دیده و این وارونگی ارزش ها و پایه های اخلاقی را تبدیل به یک موتیف کرده. اگر این مباحث رنگ و بوی شعار به خود نگیرد و به زبان سینما بیان شود و جزییات در آن اهمیت داشتهب اشد، بد نیست که فیلمساز یک سمت و سویی نسبت به دوران و زمانه خودش داشته باشد.
– مصفا: اتفاقا سه فیلمی که من امسال کار کردم، کارگردان هایی داشتند که هوشمندانه متوجهاین قضیه بودند اما کلا با توجه به سناریوهایی که می خوانم، می بینم عده قابل توجهی از کارگردان ها، خیلی تاثیرپذیر از شرایط اند.
خانم حاتمی از شما در جشنواره امسال فقط فیلم «من» اولین کار بلند سهیل بیرقی را داشتیم. دومین همکاری تان با حمید نعمت الله نیز تازه تمام شده و هنوز به مرحله نمایش نرسیده است. تجربه این دو کار چقدر برای تان رضایتبخش بوده؟ مثلا این عصبیت و جنون عنان گسیخته که از سوی شما به عنوان بازیگر محوری زن در «من» نمایان می شود، برخی از ضعف های فیلم را تحت الشعاع قرار می دهد.
– حاتمی: در «من» خیلی در رفاه کامل ایفای نقش می کردم. تیم خیلی حرفه ای و دقیقی داشتیم که همه چیزهایی که برایم مهم است، در این تیم کاملا رعایت می شد. خود سهیل بیرقی جاه طلبی و انگیزه زیادی داشت که از آن خوشم می آید. از آدمی که کارش را با جدیت و شوق انجام می دهد خوشم می آید و سهیل بیرقی اینطور بود.
چگونه با این زن عجیب و غریب و چند وجهی و کاسبکار ارتباط برقرار کردید؟
– حاتمی: برای من او شکلی از فانتزی بود و از همینش خوشم می آمد. موقع کار به بیرقی گفتم امیدوارم این نکته درک شود که فیلم تو مدل قدیمی، مثل فیلم نوآرهای 30 سال پیش است. این الکی بودن چیزها و اینکه قرار نیست به عمق بروید و کلا یک نمایش است.
یعنی یک جور پوچی که تصمیم پیدا می کند؟
– حاتمی: بله، به قول علی هر چیزی که کمی جریان روز را دنبال نمی کند، آدم خوش می آید؛ یعنی یک کمی استقلال در طرف احساس می کنی. اینکه یک نفر کار خودش را می کند. این فیلم قرار نبود اثر اجتماعی یا «قضاوت نکنیم» باشد. یک ماجرایی بود مثل فیلم های قدیمی…
منظورتان از قدیمی چیست؟– حاتمی: منظورم ساختاری است که سعی نمی کند شبیه جریان روز باشد و شبیه ساختار 30 سال پیش است. خیلی الگوی فیلم شبیه فیلم های دهه 70 آمریکاست. اینکه یک پسری در اولین فیلمش، آنقدر از خودش مطمئن است که می آید این مدل را انتخاب می کند برای من قابل تحسین است.
آیا شخصیتی که شما در این فیلم بازی می کنید (آذر)، یک آدم روان پریش است؟
– حاتمی: روان پریش یعنی چه؟ همه روان پریشند (با خنده).
به قول داستایفسکی دیوانگی یک عارضه عمومی است.
– حاتمی: (همچنان با خنده) بله.
– مصفا: باید دید قرص هایش را می خورد یا نمی خورد؛ مسئله این است!
– حاتمی: فکر کنم می خورد. آذر مرتب است. صبح پا می شود. خودش را تمیز و مرتب می کند، قرص هایش را می خورد و راه می افتد.
و به خودش هم حق می دهد که همینطور سیلی بزند و گوش جامعه8 را بپیچاند.
– حاتمی: نمی دانم. فیلم را هنوز ندیده ام اما آدم را درگیر می کند. همواره در همه لحظات می دانید که دارید فیلم می بینید.
پس برایتان تجربه خوبی بود؟
– حاتمی: تجربه خیلی خوبی بود. همه چیز منظم و دقیق و خیلی حرفه ای پیش رفت.
همکاری دوم تان با حمید نعمت الله چطور بود؟ بعد از «بی پولی»، در این فیلم (رگ خواب) چه تجربه ای داشتید؟
– حاتمی: من یک علاقه بخصوصی به حمید نعمت الله دارم. به همکاری هایمان از این دید نگاه نمی کنم که راضی ام یا نیستم.
این علاقه، به شیوه کارگردانی و نوع ارتباط او با عوامل برمی گردد یا دنیای خاصی که او دارد؟
– حاتمی: نه اول که نمی شناختمش منتها اولین بار که فیلمی از او دیدم خیلی به دلم نشست و بعد به عنوان فیلمساز خیلی کارش را می پسندم.
این فیلم هم در ادامه منطقی همان دنیا و نگاه اوست؟– حاتمی: بله. البته سناریو را معصومه بیات نوشته.
این چیزی که دارد اپیدمی می شود و در یک نگاه آسیب شناسانه توأم با روانشناسی عمومی جامعه، می بینیم آدم هایی با یک عصبیت و جنون، که عامدانه نامتعادل بودنشان را به رخ می کشند و انگار می خواهند خودزنی کنند و انتقام بگیرند و نمونه اش را در نگاه متاخر حمید نعمت الله هم می بینیم یا مثلا در همین «من» سهیل بیرقی که شما در آن بازی کردید هم این ویژگی وجود داشت. چنین چیزی چقدر وام گرفته از شرایط جامعه خودمان است؟
– حاتمی: نمی دانم. فکر می کنم حتما هست. این آدم ها از دل جامعه می آیند.
یعنی یکجوری به هر حال از خود محیط و دنیای پیرامون وام گرفته می شوند؟
– حاتمی: بله.
نگاه تان به سینمای موجود خودمان و سیاست هایش چیست؟ آیا به این وضعیت خوش بین هستید؟
– حاتمی: بله من همیشه خوش بینم. همیشه خوب و بد و همه جور داریم. همین که خوب هایی باشد برای من خیلی امیدبخش است و نشانه این است که اصولا اوضاع خوب است. وقتی چند فیلم خوب هست؛ یعنی جای نگرانی نیست.
ولی ما چون در یک سینمای مبتنی بر تفکر و سیاست های دولتی به سر می بریم، در کنار و هم عرضش یک حیات طبیعی برای زایش و جریانساز شدن سینمایی که از یکسری قابلیت های حرفه ای برخوردار باشد، قائلیم؟
– حاتمی: بله، به نظرم همیشه چنین چیزی بوده و هست.
– مصفا: به نظر من هم امیدوارکننده است و جریان فیلم های دولتی خیلی پرطرفدار نیست. دیگر کسی دلش نمی خواهد فیلم دولتی بسازد؛ یعنی آنها که می سازند هم سعی دارند خیلی رو نکنند و فیلم متفاوتی بسازند. می بینیم که فیلم های متفاوت ساخته می شود و نسل جدید خوب کار می کنند.
در واقع نسل جدید است که خودش را تحمیل می کند چون به هر حال ما در یک فضای محافظه کار به سر می بریم؛ البته در این میان بعضی فیلم ها توقیف می شوند و برخوردها نسبت به آنها سلبی است و خود سیاستگزارانی که زمینه ساخت و تولید آن فیلم ها را فراهم کرده اند وقتی با موج های مهاجم روبرو می شوند، موضع انفعالی پیدا می کنند.
– مصفا: بله. ولی به نظر می آید آنها هم قضیه را درک کرده اند. آن فیلم هایی هم که به عنوان آثار حمایتی ساخته می شوند آدم می فهمد که این قضیه نخ نما شده و آنها خیلی دوست ندارند چنین وضعیتی را ادامه بدهند. به هر حال همیشه چیزی که مهم است سرمایه و سرمایه گذارانی است که باید بیایند و امکان این را فراهم کنند که فیلم های متفاوت و جدید ساخته شود.
پس شما به بخش خصوصی فرهنگی اعتقاد دارید؟– مصفا: بله. همچنان امید من این است که آدم هایی به عنوان سرمایه گذار جلو بیایند. حالا که می بینم فیلمی مثل «ابد و یک روز» اینقدر سروصدا کرده و یک جوان 26 ساله آن را ساخته، امید دارم این باعث شود سرمایه گذاری بیاید و برای یک جوان مستعد سرمایه گذاری کند تا چنین تولیداتی در سینمای ایران شکل بگیرد. سرمایه گذاری فیلم در ایران، در مقایسه با خارج ارزان است.
بخش خصوصی که اشاره کردید، عملا امروز یک تعریف متفاوتی دارد. افرادی هستند که حتی نقطه اتکای سازمانی دارند و می آیند به عنوان بخش خصوصی سرمایه گذاری می کنند. ممکن است رفته رفته این کاره هم بشوند ولی تکلیف اینها چه می شود؟
– مصفا: خیلی نمی توان کند و کاو کرد و دید انگیزه آدمی که آمده و می خواهد برای ساخت یک فیلم سرمایه گذاری کند چیست؟ آیا می خواهد در انتخابات بعدی شرکت کند؟ از مالیات فرار کند؟ نمی توان همه چیز را ریشه یابی کرد.
پس باید خوش بین بود؟
– مصفا: بله. راه دیگری جز این نیست.
بعد از «پله آخر»، مثنوی به تاخیر افتاده. نمی خواهید کار جدیدی شروع کنید؟
– مصفا: چرا. من در سال گذشته چند فیلم بازی کردم. کمی درگیری مالی داشتم. بعد از تهیه فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» امیدوارم تا آخر امسال درگیری هایم تمام شود که سال آینده فیلم بسازم. مشکل اصلی این بود که خیلی نتوانستم ایده پردازی کنم.
فیلمنامه ای آماده دارید؟
– مصفا:: کامل نه، خیلی پراکنده و پریشان.
خودتان به آن نظم و نسق می دهید؟
– مصفا: بله.
خانم حاتمی شما به اینکه پشت دوربین قرار بگیرید فکر نمی کنید؟!
– حاتمی: (با مکث) نه به شکل جدی. خودم ایده ندارم.
آقای مصفا برای شما چطور؟ فیلمسازی جدی تر است یا بازیگری؟
– مصفا: من امیدوارم بتوانم دیگر فیلم بازی نکنم ولی هنوز نشده.
یعنی زیاد بازیگری برایتان جذاب نیست؟– مصفا: نه، اصلا.
فکر می کنید دارید استثمار می شوید؟
– مصفا: نه، آن تسلط را ندارم و بهم سخت می گذرد.
در جریان هستیم که رفت و برگشتی بین ایران و فرانسه دارید. چقدر این فضا و تغییر ذائقه به شما برای ادامه فعالیت انرژی مضاعف می دهد و چقدر ممکن است ناخواسته شما را دچار سرگردانی کند؟
– حاتمی: این تصور به اشتباه به وجود آمده و از زمان فیلم «گذشته» شروع شد. همه سر آن فیلم به من می گویند آخرین فیلم شما! رسما حتی کسانی که فیلم را دیده اند. فکر می کنند من در آن فیلم بازی کردم! یادشان می رود که من نیستم و فقط علی توی آن فیلم است.
– مصفا: سر فیلم «جدایی» هم خیلی ها فکرمی کردند من نقش پیمان معادی را بازی کردم.
– حاتمی: به خاطر فیلم «گذشته» همراه علی سه سال پیش رفتیم پاریس که چون فیلم طولانی بود، بچه ها را مدرسه ثبت نام کردیم و بعد از 9 ماه برگشتیم. فیلمبرداری چهار ماه طول کشید که با دوران تمرین مجموعا شش ماه علی درگیر فیلم بود ولی ما سال تحصیلی را تمام کردیم و بعد به ایران برگشتیم. من رفت و برگشت دیگری نداشته ام.
– مصفا: سفرهای مان بیشتر جشنواره ای است.
در همین سفرهای کوتاه مدت، دوپینگ می کنید و کمی تحمل پذیری تان بیشتر می شود یا اذیت می شوید؟– حاتمی: نه. سفرها هم دشواری خودشان را دارند. برای من هر جور حضور اجتماعی در نقش غیر خودم به هر حال سنگین است. مثل کسی که می رود کار می کند و کارش هم راحت نیست و راه رفتن و لبخند زدن جلوی دوربین است. این بخش هایش خیلی خسته کننده است و دلم می خواست می توانستم سفرهای بیشتری بروم.
خوش می گذرد. دست کم چند روز توی هتل و شهر تازه ای را می بینم و دورم شلوغ است. ولی اینقدر این موضوع بار دارد. مثل فیلمی است که بازی می کنی، به حسابت نوشته می شود؛ مثلا حضورت در فلان جشنواره چیزی شخصی نیست و از نظر پرستیژ اهمیت دارد. در نتیجه به هیچ عنوان یک سفر مجانی محسوب نمی شود؛ ولی آنهایی که ارزشمند است خیلی خوش می گذرد. سرزمین تازه ای را کشف می کنی و آدم های جالبی می بینی. این خیلی خوب است که همکارانت را در فرهنگ های مختلف می بینی ولی این شانس بزرگی است. فقط اگر اینترنت نبود، خیلی بهتر بود. (با خنده)
– مصفا: برای من فستیوال ها آن جنبه دوپینگی که می گویید را دارند. وقتی فیلم می بینم و با فیلمسازان روبرو می شوم انگیزه ام تجدید می شود.
جامعه ما یک مقدار دوست دارد هم شما را در لانگ شات ببیند، هم در موردتان قضاوت کند و نسخه خودش را درباره تان بپیچد. شما بالاخره زوجی هستید که در یک موقعیت تثبیت شده به زندگی تان ادامه می دهید. دو فرزند دارید. آیا به این فکر می کنید که لیلا حاتمی و علی مصفا یک نمونه الگو شونده در جامعه هنری هستند که زندگی شان به تنش کشیده نشده و حواشی نداشته است؟
– حاتمی: حاشیه یعنی چی؟
بعضی ها خوششان می آید شما هم رونوشت برابر اصل لیست سیاهی بشوید که بالاخره یک اتفاقی زندگی آرام زناشویی تان را تحت الشعاع قرار می دهد؛ مثلا به تازگی شایعه شده بود شما در حال جدا شدن هستید؟
– حاتمی: از نظر من اینها اسمش حاشیه نیست. حاشیه به نظر من یعنی آدم یک کاری خلاف آن جریان اصلی برایش جالب باشد و بکند؛ مثلا من بروم سر فیلمبرداری و به جای کارگردان برایم این جذاب باشد که فلان کس را از نزدیک ببینم و خوش بگذرانم و کار اصلی را نکنم. اینکه دو نفر با هم زندگی می کنند یا نمی کنند، حاشیه محسوب نمی شود. جریان اصلی زندگی شان است.
شما جلوتر از داوری های بیرونی مراقبت های لازم را برای کانون خانوادگی تان دارید؟– حاتمی: من چون اینطوری فکر نمی کنم، اسمش را مراقبت نمی گذارم. یک چیزی یا هست یا نیست، آن دیگر بستگی به دو فرد دارد. با مراقبت کار درست نمی شود.
– مصفا: (با خنده) بله چون ما بازیگریم لزومی ندارد عملیات بخصوصی انجام دهیم که حاشیه پیش نیاید. اگر بخواهد پیش بیاید، می آید. ما مراقبت خاصی نمی کنیم.
ولی به هر حال الگو هستید.
– مصفا: دوست نداریم الگو باشیم. این کارمان را سخت می کند.
– حاتمی: نه، خوب است. من خوشم می آید که عمرم به یک دردی بخورد و یک نفر از چند سال زندگی آدم یک استفاده ای بکند. همانطور که من استفاده کرده ام از تجربه زندگی خیلی های دیگر استفاده کردم.
شاید این مسئولیت سنگینی است.
– حاتمی: نه، چون لازم نیست تو کار خاصی بکنی. تو زندگی خودت را می کنی. اگر کسی دلش خواست تو را الگو قرار می دهد. نخواست هم که هیچ.