با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :
او که حالا 40 سالگی را هم رد کرده است – هرچند اصلا به ظاهرش نمیخورد!- نگاهی خاص و جالب به زندگی و پیرامون خود دارد. او در ایام نوروز با سریال« دودکش ۲ » بار دیگر ساعاتی شاد را برای شما رقم خواهد زد، در این مصاحبه از هر دری صحبت کرده و از ایدهآلهایش گفته است.
ساخت سریال به سبک جهانی
در جهان این یک موضوع عادی است که وقتی سریالی را مردم بپسندند و کاراکترهای آن را بپذیرند، فصلهای بعدی آن ساخته شود ولی در کشور ما برعکس بود و وقتی سریالی میگرفت سریع آن را تعطیل میکردند که مبادا افت کند. ولی خوشبختانه الان چندسالی هست که این اتفاق در کشورمان هم رخ داده و نگاهها عوض شده است و حالا سریالی که بین مردم طرفدار دارد و مورد توجه واقع شده، فصلهای بعدی آن هم ساخته میشود و این یک اتفاق خوب است.
کار سخت نویسنده سریال
برای ساخت سریالهای دنبالهدار قاعدتا کار کارگردان و بازیگران نسبتا آسانتر است چرا که این فضا و نقشها را یک بار تجربه کردهاند ولی نویسنده، کار بسیار سختی دارد چرا که حالا باید وارد چالش شود و کاری را بنویسد که اگر بالاتر از فصل قبلی نیست، حداقل پایینتر هم نباشد.
ضمن اینکه قسمت اول « دودکش » بهترین سریال ماه رمضان شده بود و همین موضوع باز هم کار را سختتر میکرد. زمانیکه « دودکش2 » را کلید زدیم با 2 قسمت شروع کردیم ولی به هر صورت از روند کار و استقبال مردم باخبر بودیم. ضمن اینکه ما نویسنده قسمت اول را در اختیار نداشتیم و برزو نیکنژاد مشغول کار خودش بود و این موضوع کار را سختتر میکرد. ولی خوشبختانه با تعقل و تاملی که بین کارگردان و تهیهکننده کار بود، بهترین گزینه، یعنی کوروش نریمانی برای نگارش فصل دوم انتخاب شد که نهتنها از فضای « دودکش » دور نبود بلکه خودش صاحب سبک بود.
چند سال بعد از دودکش
حدود 3سال از ساخت فصل اول « دودکش » گذشته و داستان « دودکش2 » هم مشمول گذر زمان شده است. البته این را در داستان مستقیم نمیگوییم ولی به هر صورت تغییراتی در زندگی، خانه و حتی بزرگ شدن بچهها ایجاد شده است که این گذر زمان برای بیننده محرز باشد و متوجه شود که مدتی از آن زمان گذشته است.
لذت در کنار خانواده بودن
خیلیها فکر میکنند من دائم سر کار هستم ولی واقعا این طور نیست. خیلی کم پیش میآید که من به صورت همزمان روی دو فیلم کار کنم چون خودم از این موضوع دوری میکنم و دوست ندارم. در این بین تمام تلاشم را میکنم که به زندگیام برسم. ورزش میکنم، طبق برنامهام با ارشیا تنیس و شنا میروم، مسافرت با خانواده را دارم، رستوران رفتن و گردش را دارم و… اصلا من کار میکنم که بتوانم از زندگی و درکنار خانواده بودن لذت ببرم. وقتی کار میکنم، تمام چیزی که من را آرام میکند آن لحظات بعد از کار است که در کنار خانوادهام باشم، با آنها مسافرت بروم، با ارشیا در زمین تنیس باشم یا در کنار دوستانم باشم.
همه دوستان صمیمی من
من دوستان سینمایی خیلی محدودی دارم. فرهاد آییش، همایون ارشادی، سامان مقدم، مصطفی زمانی، علی قربانزاده، حسین سهیلیزاده و حسن فتحی نزدیکترین دوستان من در این عرصه هستند و اتفاقا اینها آدمهایی هستند که مثل خودم اهل مهمانی و پارتی نیستند! اما در این بین اکثر دوستان من خارج از حیطه سینما هستند. آنها دوستان دوران دبیرستان و دانشگاه هستند که سالهاست با هم دوست هستیم، با هم بزرگ شدهایم، شرایطی مشابه داریم و همه حالا صاحب همسر و فرزند هستیم.
من 40 ساله هستم!؟
حدود یکی، دو ماه است که 40سالگی را رد کردهام و دوست دارم 4 تا 5 سال روی همین سن بمانم. (باخنده) بهنام تشکر میگوید 2سال از من کوچکتر است! شما باور میکنید؟ حتی کاری به ما پیشنهاد شد که بهنام نقش پدر من را بازی کند. (باخنده) ولی بهنام قبول نکرد! ولی واقعا این را بگویم که آرام زندگی میکنم و اگر بخواهم راحتتر بگویم: « مثل آدم زندگی میکنم. » به خودم، به روحم و به بدنم احترام میگذارم. ورزش خیلی در زندگی من مهم است.
روحیه فان داشتن و طنز بودن خیلی در زندگی من مهم بوده و اینکه با دنیای پیرامون خودم در صلح هستم واقعا در زندگی من نقشی اساسی دارد و روی زندگی من تاثیر داشته است. خیلی صلحطلب هستم و با کسی مشکل ندارم. حوصله حواشی و شایعات را ندارم و همه اینها باعث شده تا آرامش داشته باشم و شاید به همین دلیل است که خیلی به من نمیخورد که 40 ساله باشم. (باخنده)
گلزار خوشتیپتر از من
جدا از اینکه محمدرضا گلزار دوست صمیمی من است، شخصا گلزار را خوشتیپترین بازیگر سینمای ایران میدانم و به نظرم او در این زمینه بلامنازع است چرا که او واقعا به لباسهایش اهمیت میدهد و خیلی حرفهای روی این موضوع کار میکند.
خیلی جوندوست هستم!
من خیلی آدم جوندوستی هستم و معمولا سر صحنه فیلمها غذا نمیخورم! دلیلش هم این است که به سلامتی و تغذیهام اهمیت میدهم. جالب است بدانید که غذای رژیمی در سر فیلمها و سریالهای ایرانی یعنی اینکه فقط برنج نداشته باشد! بنابراین با اینکه آدم خوشخوراکی هستم ولی سعی میکنم غذاهای این چنینی نخورم چون به سلامتیام اهمیت میدهم و بیشتر اوقات یا از خانه غذا میآورم یا از بیرون غذای مناسب تهیه میکنم.
اولویتی به نام خانواده
حضور یک همسر فداکار، باشعور، اصیل و تحصیلکرده در زندگی من تاثیر زیادی داشته است و نقش او را نمیتوانم در زندگیام انکار کنم. این را که همسرم از زندگی با من راضی است باید از خودش بپرسید ولی احساس میکنم ارتباط بین زن و شوهر باید دوطرفه باشد که ادامه پیدا کند.
زندگی مشترک ما 17ساله شده است و حس میکنم قطعا حس دوطرفهای بین ما وجود داشته است. من نمیگویم که مرد کامل و بدون نقصی بودهام چون من هم انسان هستم و قطعا اشتباهاتی در زندگیام داشتم ولی مهمترین موضوع این است که وقتی « اولویت » شما خانوادهتان باشد، میشود از بعضی چیزها هم چشمپوشی کرد. وقتی همسر شما این را درک میکند که اولویت شماست، قطعا از بعضی از کاستیها و اشتباهات شما چشمپوشی میکند و میگذرد.
ارشیا جوجویی نیست!
به شدت به کارهای پسرم اهمیت میدهم و مثل عقاب بالای سرش هستم. ارشیا خیلی بچه باشعوری است و اگر با او صحبت کنید، متوجه میشوید که چقدر بیشتر از سن و سالش میفهمد. اهل تماشای کارتون نیست و تنها انیمیشنی که نگاه میکند « تنتن » است چون آن را هم من دوست دارم. اتفاقا او فیلمهایی را که من دوست دارم نگاه میکند. دائم منتظر سریال « شهرزاد » است و آن را دنبال میکند. اصلا مدل جوجویی نیست! با همدیگر ورزش میکنیم و تنیس و شنا تفریح اصلی من و ارشیاست.
شباهت دایی و خواهرزاده
ارشیا اگر در حال حاضر چیزی است که من راضی هستم، به واسطه حضور یک مادر تحصیلکرده، امروزی و دلسوز است که شاید بیشتر از 70درصد از وظیفه تربیت ارشیا را برعهده داشته است چرا که من در نهایت و با توجه به مشغله کاری، بتوانم 30درصد از مسائل تربیتی و تحصیلی ارشیا را مدیریت کنم و بقیه همه برعهده همسرم است. خیالم راحت است که وقتی من در خانه نیستم، برادر همسرم، کیومرث الستی در کنار همسرم حضور دارد و با اینکه همه پدرها دوست دارند پسرشان شبیه خودشان باشد، آرزوی من این است که ارشیا شبیه داییاش شود.
حس عجیب عید نوروز
من بعد از 30سالگی حس عجیبی نسبت به دو اتفاق پیدا کردهام: یکی روز تولدم و دیگری عید نوروز. روز تولدم به این دلیل که حس میکنم یک سال دیگر پیرتر شدهام و برعکس سالهایی که 20ساله بودم و دوست داشتم زودتر زمان بگذرد و بزرگتر شوم، حالا از این گذر سالها دلگیر میشوم. عید نوروز هم همین طور و واقعا لحظه تحویل سال دلم میگیرد. از اینکه یک سال دیگر سپری شد و من چه کارهایی کردهام و چه کارهایی نکردهام و…
خودم بهاری هستم…
عاشق بهار و تابستان، گرما، رنگ، گل و طبیعت هستم. پاییز و زمستان زیاد در مدل من نیست! حتی لباسهای تابستانی را دوست دارم. من مثل روحیهام کاملا بهاری هستم و عاشق عید نوروز و فصل بهار. اینکه میگویم لحظه تحویل سال دلم میگیرد، صرفا مربوط به همان موضوع است وگرنه عاشق عید نوروز هستم و اتفاقا سعی میکنم با قرآن خواندن و دعا کردن در لحظه تحویل سال آن حس دلگیری را در خودم از بین ببرم. خدا را شکر میکنم که یک سال دیگر هم گذشت و خانوادهام در کنارم هستند و آنها را برای من نگه داشته است. برای کشورم دعا میکنم و برای مردمم آرامش میخواهم.
خانهتکانی هم میکنم!
اگر پیش از عید در خانه باشم و سرکار نباشم، در خانهتکانی هم کمک میکنم. اصولا آدمی نیستم که از چیزی بزنم و کمکاری کنم. به هر حال هر کسی میداند که فارغ از کار کردن، در خانه نیز وظایفی دارد و من به شدت روی این موضوع حساس هستم که در وظایفم در خانه اصلا کمکاری نکنم، کما اینکه من هرگز در کار هم کمکاری نکردم.
اهمیت به لباس و پوشش
خوشپوشی و لباس برای من خیلی اهمیت دارد و دوستان نزدیک من میدانند که عینک و ساعت جزو مریضیهای من است! به شدت به ظاهرم اهمیت میدهم و برایم مهم است که لباسهایی بپوشم که برازنده و درست باشند. به تازگی هم با یک برند معتبر لباس که آلمانی است و به تازگی وارد ایران شده، همکاریام را آغاز کردهام و به عنوان سفیر و مشاور مارکتینگ آنها فعالیت میکنم.
از آنجا که من به عنوان سفیر کودکان کار با کودکان بیسرپرست خیلی در ارتباط هستم از این برند خواستهام که به وظایف اجتماعی و حمایتی خود عمل کنند و با اینکه یک برند خارجی هستند این را پذیرفتهاند که به عنوان حامی کودکان کار، زنان بیسرپرست و بدسرپرست و دیگر موسسات خیریه، همکاری داشته باشند و من حلقه اتصال این برند به موسسات خیریه هستم که البته این موضوع جزو وظایف همه برندهای معتبر جهان است که به دلیل اهمیتی که مردم به آنها میدهند، آنها هم در قبال جامعه و مردم وظایفی دارند که باید به آنها عمل کنند.