گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)

با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :

سالنامه اعتماد – ساسان آقایی: خودش یک نقض غرض است؛ کسی که اگر تلویزیون نبود و فضای کمی بازتر سال های پیش از 88 در صدا و سیما، می توانست یک مهندس موفق شود که زندگی خصوصی آرامی دارد و مبل به هیجانش را با سفرهای خارجی زیاد، دیدن جاهای عجیب و غریب، پریدن با چتر، بانجی جامپینگ و خلبانی و… درمان می کند اما چند وقت پیش از آنکه تصمیم بگیرد مهندس شود.

تلویزیون را چون مسیری میان بر برای رسیدن به شهرت انتخاب کرده بود. به چندتا یکی کردن پله ها و استفاده از موقعیت ها و رابطه هایی که در ذات کار رسانه است نیز از همان ابتدا عادت داشت. شکلی از روش کارش بودند. هم آنقدر سر پرشور و جاه طلبی داشت که حضو تنگ «استان» برایش کافی نمی نمود و هم می دانست که داشتن «رفقایی» که در پشت پرده سیاست، نقش پویایی دارند. بالاخره یک جایی به در می خورد. وقتی به تهران آمد، تجربه اندوخت و منتظر فرصت ماند که شبکه رو به رشد «تهران» به او بخشید و «رضا رشیدپور» را در دوره ای که صدا و سیما با بهادادن به مجریان جوان در حلا پوست اندازی بود، شناختیم.

هم مهیمانانش و هم گفت و گوهایش، متفاوت از مدیوم خشک و مرسوم صدا و سیما بودند و خیلی ها را که هر شب کانال های ماهواره را بالا و پایین می کردند، به صفحه تلویزیون صدا وس یمای جمهوری اسلامی بازگشت می داد. «ماه عسل» بلندمدتی نبود، او هم مانند دوست قدیمی اش، فرزاد حسنی، خیلی زودتر از آنکه صدا و سیما بتواند به اندازه هزینه ای که برای کرده، استفاده برد.

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)

از چهارراه پارک وی بیرون انداخته شد. رضا رشیدپور از اینجا «نقض غرض» می شود. از همان جایی که پی برد بازگشت به صدا و سیما دیگر برایش ممکن نخواهد بود. تلاشش را هم کرد با یکی، دو برنامه در شبکه خانگی که خیلی نگرفت و به او نشان داد برای «برند» شدن، هنوز راه زیادی در پیش دارد. او هم مانند مهران مدیری فهمیده بود هیچ تریبونی، جانشین آنتن صدا و سیمایی نمی شود که در هر خانه ای به چشم می خورد و شاید برای همین رفت سراغ شانس های آینده قدرت.

آن زمانی که رشیدپور پای ثابت بسیاری از برنامه های فرهنگی و هنری شهرداری بود. محمدباقر قالیباف، بی صبرانه انتظار پایان دوران احمدی نژاد را می کشید و خودش را برای ریاست جمهوری آینده تزیین می کرد. اگر این اتفاق می افتاد، بی تردید رضا رشیدپور هم می توانست شانس دوباره دیدن شدن را پیدا کند؛ اتفاقی که در نهایت برای او رخ داد اما به شکل دیگری. با آغاز دهه 90، رشیدپور فرصت های رسانه ای تازه را به خوبی درک کرد. دیگر صدا و سیما، تریبون متکلم وحده ایرانیان نبود. ریزش شدید مخاطبانش. حالا دیگر تنها یک دلیل به نام ماهواره ها نداشت. اینترنت و شبکه های اجتماعی در حال رشد شتابانی بودند که نشان می داد به زودی جای هر رسانه دیگری را در قله مخاطب شماری خواهند گرفت.

رشیدپور ابتدا از فیس بوک آغاز کرد و با اینستاگرام ادامه داد و در این تجدید حیات، یکی از آن رابطه های قدیمی هم مددیارش شد. خرداد 92، دست به یک انتخاب زد؛ حسین فریدون، برادر یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را می شناخت و همین مسیر را هموار می کرد تا بنفش شود. ریسک خوبی از آب درآمد و حسن روحانی، رییس جمهور شد و در صدمین روز دولت او، رضا رشیدپور حتی تا ونک هم رفت اما چند متر مانده به درب صدا و سیما.

حراست نامش را از لیست مجریان گفت و گو با رییس جمهور خط زد. با وجود این، مجری پیشین تلویزیون خوب می دانست که دیگر همه چیز، تریبون بسته صدا و سیما نیست و رسانه ها و شبکه های اجتماعی تازه آنقدر قدرت یافته اند که او اکنون در سال 94، می تواند بدون صدا و سیما هم دیده شود حتی بیشتر، مستقل تر باشد. بهتر برنامه بسازد و راضی تر از کارش به خانه بازگردد. برای همین وقتی به او گفتم به چه «بهایی» حاضر است به تلویزیون بازگردد.

خیلی هیجان زده نشده یا دست کم توانست از پس کنترل هیجانش برآید. انگار هرچه می گذرد، برای مولود صدا و سیما بازگشت به جایی که از آن آمده، هم ناممکن تر می شود و هم بی ارزش تر و این خودش همان «نقض غرض» بزرگ در سرزمین شگفتی های جام جم است.

از احمدی نژاد می پرسم انگیزه ات چه بود؟

فصل ورودی: قدرت، سیاست و دیده شدن

رضا رشیدپور شیفته قدرت است؟

تا منظورتان از قدرت چی باشد!

منظور قدرت سیاسی است و علاقه مندی به چهره های سیاسی قدرتمند؟

به هیچ وجه، نه. نه خودش دوست دارد که تبدیل به چنین چهره ای این شکلی شود و نه قدرت را در سیاست می بیند.

پس چرا اینقدر به سیاستمدارها از طیف های مخلف و متفاوتی نزدیک است؟

نزدیک نیست، شاید مهم ترین اتفاق سیاس در فعالیت رضا رشیدپور همان کمپین سال 92 باشد که احساس کردم یک نیاز ملی است و چون آن زمان وابستگی به صدا و سیما نداشتم، تصمیم شخصی ام این بود که در کمپین ریاست جمهوری سال 92 به اندازه تاثیر خودم، بتوانم مردم را امیدوار کنم. جز این خیلی اتفاق دیگری نیست.

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)


پیش از آن، شما به قالیباف متمایل نبودی؟
خیر، درواقع هیچ وقت ارتباط سیاسی با آقای قالیباف نداشتم امادر یک برهه زمانی که هم می دانیم، روتوش شده ترین و قابل پذیرش ترین سیاستمدار فعال در عرصه اجتماعی آقای قالیباف بود و به جهت هایی جذابیت بیشتری به دیگران داشت؛ تحصیلکرده تر، خلبان و دارای گرایش های فکری جوان پسندانه تر. طبیعی است که من هم در اتفاقا های رسانه ای ایشان نزدیک تر و راحت تر بودم اما این به معنای حامی آقای قالیباف بودن یا ارتباط سیاسی داشتن با ایشان هیچ وقت نبوده، نیست و نخواهدبود.

بودجه هنگفت فعالیت های هنری شهرداری اغواکننده نبود در این تمایل؟

نمی دانم، بودجه هنگفتی دارند یا ندارند. به ما که نه وبدجه ای تخصیص پیدا  کرد و نه وارد معادلات اینچنینی شده بودیم. تمام ماجرایی که ترعیف می کنم شاید نهایت اجرای دو، سه تا سمینار و همایش با حضور خود آقای قالیباف بوده که من در نقش مجری برنامه حضور داشتم و دستمزدی دریافت کردم. دیگر از بودجه های هنگفت شان خبری ندارم!

برنامه هایی نبوده که شما به دلیل ارتباط با قالیباف از سازمان فرهنگی- هنری شهرداری گرفته باشید؟ نمونه اش برنامه های 90 شبی تابستان شما در بوستان ولایت…

بوستان ولایت به سبب ارتباط با آقای قالیباف نبود بلکه به سبب ارتباط با شهردار محترم منطقه 19 بود؛ آقای فتحر اللهی. زمانی که من در دانشگاه تبری درس می خواندم ایشان شهردار تبریز بودند و اگر دیگران بودجه هنگفت داشتند، اشک و آه و ناله اش به ما رسید. آقای فتح اللهی در ابتدای کار بوستان ولایت، دوست داشتند آنجا را به شکل خودگردان، محل پاتوق فرهنگی جنوب شهر کنند. همیشه هم تاکیدشان برخودگردان بودن آنجاست.

من همیشه اتومبیل های خوب سوار شده ام و در آن مقطع هم یک اتومبیل خوب داشتم که آخرش، مجبور شدم آن را بفروشم تا پول هنرمندانی را بدهم که آنجا کنسرت و برنامه اجرا کردند. بعدش شهرداری پیشنهاد داد که یک مغازه کوچک در نازی آباد به من بدهد اما از آنجا که به دردم نمی خورد، نپذیرفتم. در فاصله زمانی خیلی طولانی، شاید تا دو سال بعد، به شکل قطره چکانی، پولی نزدیک به 50، 60 میلیون تومان به ما دادند…

رقمش 200 میلیون نبوده!؟

نخیر! شاید کل نترنور مالی آن 30، 40 شب، 200 میلیون می شد؛ بخش بیشترش خودگردان بود. ما یک سری غرفه های کوچک آنجا داشتیم که بچه های کاری جنوب شهر، سیب زمینی سرخ کرده و آثار دستی می فروختند که یک اجاره ای هم پرداخت می کردند. تلورانس کل مالی آن 30، 40 شب، شاید 200 میلیون بود. هر شب هفت، هشت میلیون تومان. یک کنسرت زنده ای داشتیم و یک هنرمندی می آمد. کل رقم این بود اما آن چیزی که شهرداری بخواهد بابت برگزاری برنامه پرداخت کند، نهایت 50، 60 میلیون تومان شد.

پس رضا رشیدپور ممکن است در راه اهداف خیریه و فرهنگ مملکت ماشین خودش را هم بفروشد و خرج کند.

نه خیلی هم متاسفم از این بابت. من مسوول فرهنگ مملکت نیستم. اما یک رودربایستی خیلی مهم و حیاتی بین من و همکارانم وجود دارد. وقتی من خواننده ای را دعوت می کنم، فردا نمی توانم بگویم ببخشید، شهرداری پول نداد. حتی فرش زیرپایم را هم می فروشم تا آن هنرمند راضی بشود. شاید الان بیشتر از 12 سال است که با هنرمندان مختلف در برنامه های مختلف همکاری کرده ام و هیچ کسی، ریالی اختلاف حسبا با رضا رشیدپور ندارد. به خاطر اینکه لازم باشد فرش زیر پایم را هم برای این کار می فروشم اما از این کار راضی نیستم. من نه مسوول فرهنگ مملکت هستم و نه علاقه ای دارم از جیب شخصی خودم، هزینه کنم.

و قبل تر از این، قبل از قالیباف که به قول شما «تصویر روتوش شده ای داشت»، آن دوره ای رشیدپور در تلویزیون بود، ارتباط چندان بدی با دولت احمدی نژاد هم نداشت.

من فکر می کنم در تعریف تان از ارتباط دچار اشتباه هستید. ارتباط یعنی خیلی هایی که می توانم برایتان مثال بزنم. ولی رشیدپور در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، شاید سه یا چهار بار برنامه اجرا کرد که آقای احمدی نژاد هم به عنوان رییس جمهور در آن حضور داشتند؛ یکی اش مراسم روز  کارگر بود، یکی دیگر مراسم رونمایی از خودروی مینیاتور، حالا بقیه را حضور ذهن ندارم، دو، سه تا برنامه این تیپی بود. اگر منظورتان از ارتباط این هاست که خب سه، چهارتا برنامه اجرا کرده ام اما فکر می کنم تعریفی که از ارتباط در ذهن شماست، یک چیز دیگری است!

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)

با حسینی، وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد چقدر دوستی یا ارتباط یا نزدیکی دارید؟اصلا ندیدم شان. فکر می کنم ایشان را از نزدیک هم  ندیده ام.

فکر می کنید ندیدی یا مطمئنید؟

ممطئنم، نه! فکر می کنم ندیدم… چرا آن زمان یک جشنواره تولید گیم های کامپیوتری ایران بود، در اختتامیه اش ایشان را دیدم. دروغ نباشد، آن جا دیدمشان. فکر کنم همان مراسم، یک گوشه ای از صحنه هم آتش گرفت.

و با ده نمکی چقدر دوستید؟

آقای ده نمکی… سبب دوستی مان پنج شش گفت و گوی خیلی پر حرارتی بود که با هم انجام دادیم. دوستی مان به این مفهوم بود، یک دوستی رسانه ای بوده است. یک بار در مشهد، یک بار در بوستان ولایت، یک بار شب شیشه ای، چهار، پنج تا گفت و گوی جذاب با آقای ده نمکی داشته ام؛ سبب دوستی مان این است.

رضا رشیدپور 30 آذر 88 در برنامه جشن «اخراجی ها» مسوولیت برنامه را برعهده داشته؟

اجرای برنامه را…

بله، اجرای برنامه را و آقای وزیر احمدی نژاد هم بود. قبول کنید در شرایط پرتلورانس 88، آن هم فیلمی که مورد اعتراض بخش گسترده ای از مردم ایران بوده، حضور در چنین برنامه ای خیلی نشان از استقلال نیست.

شما از زاویه عدسی و عینک 88 که به ماجراها نگاه کنید اصلا هیچ وقت نمی توانیم با هم به تفاهم برسیم، برای اینکه شاید تعبیر شما من با همدیگر متفاوت باشد. در اینکه من نسبت به کارهای آقای ده نمکی نقد دارم، شکی نیست. یک جست و جوی ساده نشان می دهد که تندترین نقدها و نامه های علنی را، یک نمونه اش سر سریال «دارا و ندار» که علنی و رسانه ای شد، من به آقای ده نمکی نوشتم اما یک قاعده کاری دارم و آن هم امانتداری نسبت به کسی است که سفارش کاری به من می دهد.

شغل من اجراست و وقتی در مقام مجری پشت تریبونی قرار می گیرم، حافظ امانتی و دیسیپلین مدنظر کارفرما هستم. هر چند در برنامه جشن اخراجی ها هم اگر دوبی تان را بچرخانید، می بینید که این چالش حتی در صحنه جشن اخراجی ها هم به وجود آمد. زمانی که آقای ده نمکی من را مجری دم دست خطاب کرد، من هم ایشان را کارگردان دستمال به دست خطاب  کردم و زمانی که مردم از سالن خارج می شدند، شاید بیش از 60 درصدشان از من تشکر می کردند بابت اینکه فراز این برنامه، همین چالش دستمال به دستی و دم ستی بود. فکر می کنم در مقام مجری این اتفاق نباید می افتاد، چون من آنجا حافظ منافع صاحب تریبون باید باشم اما بالاخره افتاد. این را در تایید فرمایش تان، نه، نقض فرمایش تان…

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)


بالاخره نقض حرفم یا تاییدش؟
در تایید این قضیه که به آقای ده نمکی نقد دارم، این را عرض کردم.

امروز اگر برگردید به آن زمان، اجرای جشن اخراجی ها را می پذیری؟

بله، می پذیرم. چه ایرادی دارد؟ آقای ده نمکی همین که به سمت فیلمسازی روآورده اتفاقا به نظرم باید شما هم تشویقش کنید. کاش همه آدم هایی که حرف برای گفتن دارند، از قلم، از دوربین برای حرف زدن استفاده کنند. خیلی بهتر از این است که از دیوار سفارت بالا برویم و کوکتل مولوتف پرت کنیم! بیاییم همه افکار را به این سمت دعوت کنیم که آقا بنویس، فیلم بساز و چاپ کن.

می خواهم به این نتیجه برسم رضا رشیدپور که هلدینگ پرواز ایرانیان و موسسه برندیگ آرمانی را دارد. تلاش کرده و حتما آدم متمولی است، حتما نیازی ندارد که برای پول در هر برنامه ای دیده شود. این آدم چرا یک سری برنامه های خاصی که ممکن است بعدها محل شبهه و پرسش باشد و او این را به یک جریانی وصل می کند، می پذیرد؟

مثال؟

مثل واضحش همین جشن اخراجی ها، و البته همه مراسم هایی که چهره های قدرتمندی مثل احمدی نژاد و قالیباف حضور داشته اند. حضورت در این برنامه ها با آن تصویری که در سال 92 از شما می بینیم، منافات ندارد؟

نه، منافات ندارد. این چالشی است که رسانه ها به وجود می آورند و به زور می خواهند هنرمندان را سیاستمدار کنند؛ ماجراهایی که سبب می شود آقای افتخاری در سال 94، این نامه تند را بنویسد. ما رسانه ها، آقای افتخاری را به بغل احمدی نژاد هل دادیم و حال هلش دادیم که بیاید این نامه را بنویسد. به سبب اینکه در جامعه ما، تحزب و افکار سیاسی و این بوق ها یک زمانی گوش خراش می شوند. من فکر می کنم اینجا اوضاع رسانه مان خیط است، خراب است وگرنه هنرمند باید در دایره تاثیرگذاری اجتماعی اش دنبال اخلاق باشد. دنبال جذابیت باشد، اصلاح باشد. اینکه الان احمدی نژاد است، قالیباف است، اصلا هل دادن هنرمندان به آن سمت درست نیست.

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)


کسی که معتقد است باید فرهنگ سازی کرد، خودش با حضور در این برنامه ها بوق سیاسی یک جریان نمی شود؟
نه. ببینید نمی دانم چرا اصرار دارید که حضور در یک برنامه را تبدیل کنید به منش سیاسی آدم. آن برنامه نورپرداز، تصویربردار، طراح صحنه هم داشته، همه اینها بوق آقای قالیباف هستند؟ نه! اینها حرفه شان را انجام می دهند، به بهترین شکلش. جشنواره فیلم شهر، بهترین طراحی صحنه و نورپرداز را داشته. بهترین بازیگران کشور روی صحنه آمدند و جایزه گرفته اند. رضا رشیدپور هم بهترین اجرایش را انجام داده، چه اصراری است که اینها را ربط دهیم به اینکه شما بوق آقای قالیباف شدید؟ یاییم از این منظر نگاه کنیم که جدای از حب و بغض های سیاسی، آقای قالیباف شهردار تهران هست یا نیست؟ من برنامه ای را برای شهردار تهران اجرا کردم. حالا جامعه ما به جهت فکری به خط کشی های بسیار ضخیم سیاسی رسیده، این تقصیر من نیست. من برای شهردار تهران کار کردم…

سعید مرتضوی اگر در مقام مدیرعامل تامین اجتماعی، پیشنهاد اجرای برنامه ای را بدهد، می پذیرید؟

هر کسی، در هر مقامی اگر شان من را، اگر احترام من را رعایت کند و خروجی برنامه اش، نفی کننده منافع ملی و حساسیت های مردم نباشد، با کمال میل می پذیرم.

رضا رشیدپور چقدر نیازمند دیده شدن است؟

به اندازه ای که هر کس دیگری نیازمند دیده شدن است. رضا رشیدپور یک آدم رسانه ای است، بیش از اینکه به دیده شدن فکر کند، به تاثیرگذاری فکر می کند. اگر یک زمانی تاثیرگذاری و دیده شدن با هم هم پوشانی داشته باشند که تقصیر من نیست. هم پوشانی اینها را به آن سمت هل می دهد. مثلا من «دید در شب» را نمی توانم بسازم و خودم بروم پشت دوربین بایستم، باید جلوی دوربین باشم. تاثیرگذاری یا دیده شدن روی همدیگر همپوشانی ایجاد می کنند اما آرمان رشیدپور، دیده شدن نیست. آرمانش، تاثیرگذاری است.

برنامه هایی که در طول این سال های دوری از تلویزیون ساختید، تلاشی برای دیده شدن و ماندن بوده یا تاثیرگذاری؟

این را با فرمایش خودتان جواب می دهم؛ من نیاز مالی به جهت رسانه ای ندارم که به هر شکلی دیده شوم تا من را دعوت کنند به چهار تا برنامه و احیانا یک دستمزدی بدهند…

اما می توانی فراموش شوی؟

فراموش شدن برای یک آدم رسانه ای و فرهنگی، مرگ اول است. طبیعتا من هم هیچ وقت دوست ندارم فراموش شوم اما دیده شدن به هر قیمتی را خود من نقد می کنم. من هیچ قوت به هر قیمتی دیده نشدم، دوست داشتم که هزینه های معقول بابت دیده شدن بپردازم و اگر شما مثال نقض اش را بیاورید، می توانیم با هم بحث کینم.

حضور در شبکه ایرانیان به جز تلاشی برای ماندن در عرصه رسانه و دیده شدن توجه دیگری هم داشت؟ البته من درباره این هدف ارزش گذاری خوب یا بد نمی کنم…

خب پرسش تان بدون ارزش گذاری اصلا معنا ندارد. شبکه ایرانیان می توانست که بخشی از آن هدف هم 30، 40 درصدش محقق شده، این شبکه می توانست به عنوان یک شاهراه رسانه ای در فضای بسته رسانه ای کشورمان تلقی شود و به دلایلی که احتمالا می دانید، نشد اما آن 30 درصدی که محقق شد، چیست؟ اینکه چند جوان با امکانات ساده فنی در خیابان جردن تهران می توانند برنامه ای بسازند که مورد توجه مردم قرار بگیرد و حامی مالی جذب کند. این، آن 30 درصد نتیجه ای است که ما به آن رسیدیم و البته در آن زمان یک نقد کاملا پرکتیکال و عملگرایانه به سازمان صدا و سیما بود؛ تقابل سازمانی با 38 هزار و 500 نفر پرسنل و این همه امکانات فنی، این طرف هم پنج تا جوان با دو، ساه تا دوربین.

پرکردن فیلم در یوتیوب و فیس بوک هم بخشی از همان «تاثیرگذاری» است؟!

نه! شما به فضای 88 اشاره کردید و یاس و فشار روحی که بخش بزرگی از مردم را دربر گرفته بود. آن زمان من احساس می کردم که وجود آدمی مثل رضا رشیدپور که دوربین رو به رویش را روشن کند و بگوید که مردم بیاییم حرف بزنیم، حرف های مان را با رعایت چارچوب هایی بزنیم که هزینه های سنگین به ما تحمیل نکند، خوب است. خیلی خوشحالم، در دانشگاه از زاهدان تا بابل خوشبختانه همیشه بازخورد مثبت از آن ویدیوها را از جوان ها گرفتم. می گفتند که آن دوره نگاه می کردیم و نفس می کشیدیم که خوب است یک نفر صریح حرف می زند، یک نفر دارد نقد می کند، همین برای من کفایت می کند.

اگر می گویید تلاشی برای دیده شدن بوده، اصلا مهم نیست، بگویید. من در آن مقطع، هدفم این بود که جوان همسایه ام بلافاصله دنبال ویزای فلان برای مهاجرت به امریکا و کانادا و سوار کشتی شدن و یونان رفتن نباشد. بداند که در خانه باید ماند به هر هزینه ای، در خانه باید تلاش کرد برای اصلاح  کردن. در آن مقطع هم اندازه سایز خودم به نتیجه ای که مدنظرم بود، رسیدم…

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)


چند نفر ممکن است با دیدن آن ویدیوها فکر رفتن از ایران از سرشان افتاده باشد؟
حتی یک نفر هم باشد، من به هدفم رسیدم.

تلاشی برای این نبود که به سازمان صدا و سیما یادآوری کنید که رضا رشیدپور محصول جذاب و توانایش در گوشه ای منزوی شده، از آن سمت هم، صدا و سیما اعتبارش را از دست داده است؟

می دانید که هر اتفاق رسانه ای سه لایه واکنش ایجاد می کند؛ اگر در لایه دوم، سوم یا اول چنین واکنش هم در افکار عمومی ایجاد کرده باشد، واکنش بدی نیست. یعنی نتیجه بدی نیست. هرچند منظور من این نبوده اما اگر چنین واکنشی هم دارد، خب ایرادی ندارد. نخست اینکه صدا و سیما خودش می داند برای رضا رشیدپور هزینه کزده، می داند که رضا رشیدپور می توانسته برخی برنامه هایش را خوب اجرا کند و قطعا با کمال میل هم گفته که دیگر اجرا نکند. من در مقامی نیستم که به آن یادآوری کنم، تصمیم خوبی گرفته یا بدی گرفته. سازمان صدا و سیما با این همه مدیران قدرقدرت سیاسی، توانای سیاسی، اصلا من کجای معادله ام که بیایم و یادشان بیندازم که من هم هستم.

دوم، من آدمی نیستم که منزوی شوم. من در هر مقطعی برای زندگی خودم برنامه ریزی داشتم و سال هایی که از فضای صدا و سیما دور بودم، بسیار به من کمک کرد که تحصیلاتم را تکمیل کنم، دنبال علاقه های اجتماعی ای بروم، دنبال راه اندازی مجموعه های موفق بروم و خیلی هم به من کمک شده است. منزوی بودن مال آدمی است که تنها مهارتش، اجرا کردن جلوی دوربین باشد و کنار گذاشته شود و فکر کند که از فردا باید برود مسافرکشی کند. من خدا را شکر می کنم به موقع خودش آنقدر تحصیلات معتبری دارم، آنقدر توانایی دارم که هیچ وقت منزوی نمی شوم. به همین دلیل ها هم اینکه یادآوری کنم من دارم منزوی می شوم، اصلا نقض غرض است.

در ویدیوهایی که دیدم، بارها عزت الله ضرغامی، رییس پیشین صدا و سیما را خطاب قرار داده ای و به شدت هم نسبت به او انتقاد کرده ای. خب از این جهت گفتم، تلاشی برای یادآوری خودت به صدا و سیما بوده است؟

نه! تلاش برای یادآوری سال 94 به آقای ضرغامی در سال 88 بود که ما به زودی یک موبایل دست مان می گیریم و هرچه دل مان خواست، می بینیم. دنیا تا آخرش با شبکه یک و دو و سه نخواهد چرخید. سال 96، من مطمئنم فضا بازتر از این هم هست. در سال 88 داشتم تلاش می کردم بگویم که آقا معادلات فرهنگی را اینقدر در چارچوب های تنگ و تار و کوچه و پس کوچه های پیچیده نبینید. سال 94 خیلی قضیه راحت تر است، می بازیم اگر نتوانیم بر تاثیرگذاری رسانه ای سوار شویم.

تا امروز صدا و سیما باخته؟

چی را؟

عرصه عمومی را به رسانه های تازه؟

من قضاوت نمی کنم اما نقل قولی از آقای دکتر سرافراز می کنم که شنیدم در یک جلسه معتبر و مهمی فرمودند؛ «ما الان داریم تمام نیروی مان را صرف حضور در فضای مجازی می کنیم». فکر می کنم این جمله به نقل از آقای سرافراز به اندازه کافی جواب شما را بدهد.

و رضا رشیدپور اگر در تلویزیون بود، می توانست سهم خودش را در نباختن تلویزیون ایفا کند؟

(مکث) این سوال خوبی است! شاید در این شش ماه به این موضوع خیلی فکر کردم که «دید در شب» را اصلا می توانستم در تلویزیون بسازم؟ احساس می کنم نه! احساس می کنم تلویزیون شاخک های انگیزشی خودش را از دست داده، اصلا احساس می کنم اراده ای برای دویدن نیست چه رسد برای رسیدن به خط پایان. شاید خسه است، قدم زنان کنار پیست سود می زند و تماشاچیان و بقیه دونده ها را نگاه می کند.

بیاییم صدا و سیما را هم در جریان فرهنگی کشورمان سهیم کنیم و بدانیم که ما به شدت تحت تاثیر قرار گرفتیم، تحت تاثیر رسانه های عجیب و غریب هر روز در کشور ما یک موجی درست می شود و ما مجبوریم به زور آن موج را بخوابانیم و تکذیب کنیم. این یعنی چی؟ یعنی عرصه رسانه ای ما یک حفره بزرگی دارد. چرا تنها صدا و سیما را مثال می زنید؟ کانال هایی که در تلگرام موفق هستند، شاید کمتر از 30 درصدشان بچه هایی باشند که در داخل کشور چه در حوزه خبری و چه در حوزه سرگرمی فعالیت می کنند. ما یا باید بنشینیم و طرحی نو دراندازیم یا تا آخر به همدیگر غر بزنیم که چرا این جوری شد.

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)


به نظر می رسد که شاید رشیدپور کم کم می خواهد مدعی شود من از رسانه صدا و سیما بزرگ ترم؟
مگر می شود؟

به لحاظ میزان مخاطبی که جذب می کند و میزان فالویی که کارهایش می شود؟

من می توانم بگویم «I am media»، من یک رسانه هستم اما نمی توانم بگویم بزرگ تر از صدا و سیما هستم. من غلط بکنم که بگویم از صدا و سیما بزرگ تر باشم. صدا و سیما با این همه نیرو و این همه تجهیزات اصلا من در مقابل عظمت صدا و سیما دیده نمی شوم اما من اندازه خودم رسانه ام و خیلی هم خوشحالم که این رسانه شدن را از راه علمی، آکادمیک، سواد، مطالعه، تحصیل، ممارست و خاک خوردنش به دست آوردم نه اینکه یهو همه چیز دست به دست هم دهید و بشوم I am media.

این پرسش خیلی هاست که می پرسم پشت همه این ممارست ها، تکنیک خوبت در گفت و گو و توانمندی هایت، پشت بیزینس قدرتمندی که از شما در بخش مدیا پشتیبانی می کند، دیگر حمایت های سیاسی و غیرسیاسی سبب نشده رضا رشیدپور اینی باشد که الان هست؟

هر کسی که از من حمایت سیاسی می کند: روزنامه شما خیلی پرخواننده است، ازش خواهش می کنم که از فردا این کار را نکند.

حسین فریدون از شما پشتیبانی نمی کند که با رییس جمهور به مسافرت بروید؟

آقای حسین فریدون از دوستان سال 74 من است، نه سال 72 گمانم. آقای رفسنجانی سال 72 پتروشیمی اهواز را افتتاح کرد و 22 سال است که من و آقای حسین فریدون با همدیگر سابقه رفاقت داریم. از آقای فریدون و دفتر محترم شان خواهش می کنم اگر جایی یک سکه بهار آزادی به من داده اند یا یک جایی سفارش مرا داشتند یا نامه ای برای من امضا کرده اند، حتما رسانه ای اش بکنند تا مردم بدانند چه کسی از رضارشیدپور حمایت می کند.

سفارش تان برای نخستین گفت و گوی رییس جمهور در تلویزیون که شد…

جزو انتخاب های هر دو طرف هم بوده ام و جالب بود. هم طرف رسانه ای آقای رییس جمهور و هم طرف رسانه ای صدا و سیما.

و البته در گفت و گو با «تماشاگران» گفته اید که صدا و سیما شما را جزو لیست شان نداشته اید؟

نه! جزو لیست حراست نبوده ام، این متفاوت هست. باید حراست تایید کند دیگر وگرنه من جزو مشترکان حلقه مشورتی صدا و سیما و حلقه مشورتی دفتر ریاست جمهوری بودم، در لیست هردوتا بودم اما به جهت حراستی مورد تایید واقع نشدم.

مشکل حراستی تان چیست؟

نمی دانم. این اواخر به دنبالش رفتم و گفتم حداقل به من بگویید که تکرارش نکنم، چون شاید نمی دانم و مرتب دارم اشتباه می کنم. بالاخره باید بگویید که کدامش اشتباه بوده. قول داده اند که به من بگویند.

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)


پس شما هم رد صلاحیت شدید یک جورهایی؟
(با خنده) احراز صلاحیت نشدم! اینها با هم فرق دارند.

مهم ترین پرسش تان در مهم ترین آرزوی امروزتان که گفت و گو با حسن روحانی است ، چیست؟

متوجه نشدم سوال تان را.

دیده ام که خیلی به گفت و گو با رییس جمهور علاقه مندید. مهم ترین پرسش که از او بکنید، چیست؟

مهم ترین سوالم از آقای پرزیدنت!؟ (با مکث خیلی زیاد) مهم ترین سوالم این است که آقای روحانی به حرف هایی که می زنید واقعا قلبا اعتقاد دارید؟

من به جای آقای روحانی می گویم؛ بله.

من مثال نقض اش را می آورم.

بزنید.

این همه از رسانه صحبت کردن و رسانه ها را معتبر و موثر دانستن حتما یک اعتقاد قلبی می خواهد. من معتقدم آقای روحانی قلبا به کار رسانه ای اعتقاد ندارد.

به این دلیل که شما جایگاه زیادی در تیم رسانه ای اش ندارید یا دلیل های دیگری؟

اصلا رضا رشیدپور مهم نیست. اینقدر آدم معتبر و موثر رسانه ای در کشورمان داریم که من دلم می سوزد چرا آنها نیستند؟ رضا رشیدپور آنقدر سرش شلوغ هست که همی الان هم به او این پیشنهاد را دهند اصلا فرصت نمی کند، برود.

مهم ترین پرسشت از آرزوی دومت برای گفت و گو کردن، محمود احمدی نژاد چیست؟

از آقای احمدی نژاد خیلی سوال ها می شود پرسید. ولی مهم ترین سوالی که از آقای احمدی نژاد می توانم بپرسم این است که آقای احمدی نژاد (با مکث) انگیزه تان چه بود؟

من از شما می پرسم انگیزه تان چی بود؟

از چی؟ از رضا رشیدپور می پرسید؟

گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (1)


نه، به شکل احمدی نژاد پاسخ پرسش تان را دادم…
خب بله، آقای احمدی نژاد صددرصد بلافاصله این جوری جواب می دهد. ولی واقعا انگیزه می خواهد. وقتی تو رییس جمهور می شوی، می گویی که من می خواهم این کشور را از اینجا به اینجا برسانم. خیلی مهم است که بدانیم انگیزه آقای احمدی نژاد چی بوده و آیا به انگیزه و آرزویش رسید یا نرسید؟

از رضا رشیدپور چه می پرسی؟

ار رضا رشیدپور می پرسیدم که چرا اینقدر قدرت «نه» گفتن نداری؟ چرا اینقدر با همه رودربایستی داری؟ شاید اگر به موقعش به آقای ده نمکمی می گرفتم که «نه! نمی توانم بیایم، اجرا کنم» 10 سال بعد خبرنگار اعتماد این سوال را ازت نمی پرسید که چرا رفته ای و جشن اخراجی ها را اجرا کرده ای. من یک مقدار در مراوده های اجتماعی ام به خاطر حجب و حیای شهرستانی ام، قدرت «نه» گفتن ندارم و گاهی هم چوبش را خورده ام.

حجب و حیاست یا فکر می کنید دوستان زیاد خوب است از هر طیفی؟

دوستان زیاد به شرطی خوب است که به دردتان بخورد. مثلا آقای ده نمکی با وجودی که عزیز و محترم است ولی به چه درد من ممکن است بخورد یا منی که نه اهل رانتم و نه بیلبورد گرفتن و بیلبورد زدن، نه ساخت و پاخت و مجوز ورزشگاه گرفتن و رفتن به شورای شهر، خب چرا رضا رشیدپور را به آقای قالیباف بچسبانیم؟

برای هلدینگ پروای ایرانیان هیچ وقت احتیاج به مجوز برای ساخت و ساز نداشتید؟

هلدینگ پروای ایرانیان یک شرکتی است که زیرمجموعه ای به نام سامان سد دارد که گرید خیلی بالایی در پیمانکاری دارد. سامان سد ما در حوزه ابنیه نیروگاهی و پتروشیمی فعال است و ساخت و ساز شهری نیست.

این هم که اصلا نشده رضا رشیدپور به یک وزیر زنگ بزند و بگوید که برای سامان سد فلان پروژه را جور کن…

بزرگ ترین توصیه ای که رضا رشیدپور در عمرش از کسی گرفته، این بوده که دخترش را یک مدرسه ای ثبت نام نمی کردند و می گفتند جا پرشده، برای این زنگ زده که ثبت نامش کنند.

البته در گفت و گوهای قبلی تا 50درصد تاثیر خودتان را در پیش رفتن و پروژه گرفتن مجموعه تان پذیرفته بودید؟

تاثیرم به خاطر اینکه برای خیلی ها جذاب است که رضا رشیدپور در فلان شرکت هست. همین الان به شما بگویند که در فلان ساندویچی، فلان نفر ایستاده برای تان قشنگ است، حداقل یک بار می روید ساندویچ بخرید. شاید اینکه رضا رشیدپور هم در  این شرکت هست، برای خیلی ها جالب است. رشته من سازه است و من ارشد سازه خوانده ام…

به خاطر «جالب بودن» ممکن است به شما پروژه دهند!

اصلا، ما متکی به دانش فنی مان هستیم. هر کسی هم سراغ شرکت ما آمده، به خاطر دانش فنی می اید و با توصیه فلان وزیر، کسی پروژه اش را به گند نمی کشد بدهد به این شرکت و آن شرکت. ما دارای دانش علمی و های تک در عرصه ابنیه هستیم و با کمال میل سراغ مان می آیند و پروژه می دهند. انگار شما یکی از خوشمزه ترین ساندویچ های ایران را درست کنید و بگویید وزیر بهداشت توصیه کرده که مردم بیایند و ساندویچ بخرند؟ نه! شما آنقدر خوشمزه می پزید که می آیند و می خرند و خود وزیر بهداشت هم احتمالا بیاید از همان جا ساندویچ بخرد!

ادامه دارد…

لینک منبع

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up