با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :
اگر دقیق شده باشید این را از همان صفحه اینستاگرام و وبلاگ اش هم می توانید بفهمید. جاهایی که برای خودش سرخوشانه زندگی می کند و از گلدان هایش عکس می گذارد و از دل مشغولی هایش می گوید، بازی سایه و آفتاب و برگ هایی که از یک صبح درخشان پاییزی خبر می دهند یا یک لیوان چای در بعدازظهر خواب آلوده بیماری، به همین سادگی با همین اصالت.
ممکن است خیلی ها بگویند مهراوه شریف نیا با بیش از 25 سال حضور سینمایی هنوز کار درخشانش را نکرده است. شاید خیلی ها سایه پدر و مادر نامی اش را همچنان بالای سرش ببینند. یا با مور آخرین سریال اش کیمیا، بخواهند همه چیز را در نقدها و شوخی های دنیای مجازی خلاصه کنند. کیمیا سوپرمن می شود.
کیمیا به جنگ می رود. کیمیا! اینجا، کیمیا آنجا. خودش اما به همه اینها لبخند می زند. راحت و بدون کینه. بیش از سه ماه هر شب روی آنتن بوده و نقش یک بوده و یکی از خبرسازترین نقش های سال را بازی کرده اما برای خودش همه اینها بهانه ای است تا برگردد و به خودش نگاه کند و به زندگی نگاه کند و نگران شود که نکند چیزی عوض شود. نکند چیزی خراب شود. خاطره بچگی هایش و لذت نشستن کنار رفقایش و همه آن لحظه های ناب زندگی که شهرت و زندگی در رفاه، جان شان را می گیرد.
با مهراوه شریفی نیا گپ زده ایم. در آخرین روزهای یک اسفند ماه ملتهب. درباره سریال پر سروصدایش و روزهای خلوتش درباره انتقاد و محبوبیت. تلویزیون و انتخابات و فضای مجازی. مهراوه شریفی نیا همه سوال های مان را به8 8همان آسودگی جواب می دهد که دراو سراغ داریم. هر چند که بعدش که می رود و مصاحبه را می خواند یادش می افتد که بعضی حرف ها برای چاپ شدن خوب نیست. که بعضی جمله ها را باید خط زد. حرف های معمولی که درباره عقاید و تصمیماتش زده بود. چیز هایی که حتی شاید در تعریف از دیگران گفته بود و می توانست سوءتفاهم ایجادکند. باشد. بگذارید به حساب اینکه نمی خواهد دلی را بشکند. بگذارید به حساب شکنندگی اش. این مصاحبه با او، عکس گرفتن با او به ما خوش گذشته است، کاش به شما هم خوش بگذرد.
به نظر خودت سریال کیمیا پرطرفدار بود؟
– بله بود. من خیلی به عدد و رقم کار ندارم ولی تا پیش از کیمیا اطرافیان خودم که طرفدار سریال های ترکیه ای بودند کارهایم را نمی دیدند… چون جم، یاسمین یا چنین چیزی پخش می کرد. همزمان با کیمیا هم سریال لطیفه و دو سریال دیگر از جم پخش می شد ولی آنها را ضبط می کردند و بعدا می دیدند تا بتوانند کیمیا را ببینند.
از طرفی هم کلا در کشور ما برای همه اتفاقات جوک می سازند. کیمیا هم کهاز شبکه دو پخش می شد. راستش … ما وقتی فهمیدیم از شبکه دو پخش می شود خوشحال نشدیم، چون فکر می کردیم سریال های شبکه سه همیشه موفق تر هستند اما آخرش همان شد که از اول می گفتند؛ یعنی سریال از شبکه دو پخش شد و به شدت دیده شد… وقتی این همه سوژه از سریال درمی آورند یعنی دیده شده و هر سریالی را با چنین دقت و حساسیتی ببینند، از کارهای خودمن تا کارهای اطرافیان، حتما یک چیزی از آنها درمی آید. این دقتی که مردم در دیدن کیمیا داشتند برای من عجیب بود. مثلا یک خودکار گوشه تصویر بود، می گفتند این خودکار سال 72 ماه فلان ساخته شده یا قابلمه های شما فلان است. یا ما در خانه ای فیلمبرداری می کردیم که 50 سال قدمت داشت، روی در آن صندوق پستی بود و به آن ایراد گرفته بودند.
آقای افشار (کارگردان سریال) عکس خودش را که مربوط به سال 46 در خانه پدربزرگش بود، آورد که روی در خانه عین همین صندوق پستی بود. البته یک چیزهایی هم از دست ما در رفت و باعث شد مردم دیگر ول نکنند. اشکال این بود که همان ابتدای کار یک برچسب «همراه اول» از دست ما در رفت که این شروع قضایا بود.
البته من خیلی خوشحال بودم که مردم اینقدر سریال را با دق5ت می بینند. یعنی همیشه مردم سریال ها را رادویی می دیدند ولی سریال ما را مثل سینما می دیدند و زوم می کردند که ایراددربیاورند. به نظر من این برای تلویزیونی که همه می گویند با آن قهرند، یک پیروزی است چون اغلب بیننده ها حتی نگاه انتقادی هم به برنامه های تلویزیون ندارند؛ اصلا نمی بینند که بخواهند انتقاد کنند. به نظر من این اتفاق خوبی است ولی ایرادهای خودش را هم دارد. من خودم اگر می دانستم اینقدر این سریال دیده می شود شاید سر یکسری مسائلی پافشاری بیشتری می کردم و کوتاه نمی آمدم. آقای افشار و شفیعی هم کوتاه نمی آمدند.
البته شاید با حضور این همه ستاره، پربیننده شدن آن قابل پیش بینی بود.– نمی دانم. ما اینجوری فکر نمی کردیم. یک زمانی شبکه دو به عنوان شبکه کودک و نوجوان جا افتاد و شاید همین مسئله ما را ترسانده بود.
چه شد که قرار شد از شبکه دو پخش شود؟
– از اول هم قرار بود از شبکه دو پخش شود ولی آقای دارابی به ما قول داده بودند این سریال را از شبکه سه پخش کنند.
آقای پورمحمدی به مراسم تقدیر از عوامل کیمیا نیامدند؟
– چرا، آمدند.
به سریال انتقادی داشتند؟
– هم تشکر کردند و هم انتقادهایی را که به سازمان درباره کیمیا گفته شده بود را برای ما خواندند. همه می گویند آقای پورمحمدی شوخ طبع و رک و صریح اللهجه است. آقای شفیعی هم دو مورد را پاسخ دادند. درباره گریم و حضور نیروهای دریایی در زمان جنگ.
اینکه می گویید نزدیکان شما این سریال را بیشتر دیدند شاید به این دلیل باشد که نام سریال کیمیا بود و شما نقش اول آن بودید. من هم اگر یک آشنایی داشته باشم که نقش اول یک سریال صد قسمتی پرستاره باشد، حتما آن را می بینم.
– نه اینطور نیست. به نظر من بهترین باکس برای پخش یک سریال ماه رمضان است. یعنی وقتی کاری برای باکس ماه رمضان به من پیشنهاد می شود اینطوری آن را می خوانم که ان شاءالله خوب است و بازی می کنم. در بقیه موارد می گویم ان شاءالله جوری باشدکه نروم. «خداحافظ بچه» در ماه رمضان و شبکه سه پخش می شد. «روز حسرت» هم همینطور… ولی نشاندن مخاطب عام پای تلویزیون در باکسی به غیر از ماه رمضان، آن هم وقتی که به رنگ و لعاب شبکه جم عادت کرده اند، کار آسانی نیست.
منظورم این است که حتی نزدیکان خودم هم که از طرفداران سریال های ترکیه ای بودند، کیمیا را بدون اینکه بگویم، می دیدند. آنقدر به سریال های جم عادت کرده بودند که مثلا می گفتم، عمه تو رو خدا سریال من را یک قسمت ببین، ببین چه شکلی شده ام، می گفت نه، یاسمین (کاراکتر یکی از سریال های جم) خیلی خوشگل است! نمی توانم تو را ببینم. خب کاری نمی توانستم بکنم. بعد هم رفتم دیدم راست می گوید، واقعا خوشگل است! (خنده)
حاشیه های ماجرای گریم چه بود؟ مسائل دیگر مربوط به طراحی صحنه و عوامل دیگر است ولی مردم واقعا حساس شده بودند که این بازیگر الان واقعا 47 ساله است؟ یا چرا بازیگرها وقتی پیر می شوند فقط عینک می زنند و …؟
– این هم واقعا به من ربطی ندارد. من نمی دانم امیر اسکندری چرا آن مصاحبه را انجام داد. در فاز سه آقای عبدالله اسکندری برای گریم من لطف کردند و تشریف آوردند چون نسبت به ابروهای دوره نوجوانی من انتقادات بسیاری شد، … و من این مشکل را از همان ابتدا می گفتم… ولی کسی گوش نکرد.
آن زمان یعنی از اول سریال هم آقای عبدالله اسکندری بودند؟– نه، در فاز یک و دو سریال آقای امیر اسکندری بودند. بعد دو ماه فیلمبرداری، آف شدیم و فاز سه را شروع کردیم. همان زمان من به خاطر این ابروها خیلی ناراحت بودم. می گفتم ابروها را دستی بچسبانید ولی آقای امیراسکندری می گفتند نه تو طاقت نمی آوری هر روز دو ساعت زیر گریم باشی. یک سال کار است و نمی توانی. گفتم اگر قرار است من بتوانم که می توانم اما حرفم را گوش نکردند و ابروهایم را برایم بافتند. آبادان هم هوا شرجی بود.
این ابروها وز می شد و شکل بدی پیدا می کرد. باور نمی کنید که حتی خواهش می کردم چند سکانس را به خاطر ابروها اصلا نگذارند یا کلوز آپ ها را حذف کنند. بعد به تهران آمدیم و یکی از مجری های گریم لطف کرد برای من ابرو گذاشت و من یک سال و نیم تمام، روزی دو ساعت گریم می دم. به همین دلیل برای دوران پیری، آقای شفیعی از آقای عبدالله اسکندری خواهش کردند گریم من را انجام بدهند؛ ایشان هم این گریم را برای من در نظر گرفتند. آقای شفیعی و آقای افشار هم اوکی دادند…
صدات هم می لرزید و این بیشتر مریضی را به ذهن می آورد تا پیری.
– من برای کارم چند ابزار دارم. لباسم، طرز راه رفتن، استفاده از دستم، صدایم و وقار و… کیمیا در فاز سه به نظر من بیشتر شبیه سوپرمن ها بود تا فاز یک و دو. خانم مدیر هم شده بود. تم مذهبی بیشتری هم داشت و شبیه خانم جلسه ای ها شده بود. البته فیلمنامه چندین بار بازنویسی شد که کیمیا از این حالت سوپرمنی دربیاید. به هر حال ساخت 110 قسمتی به این راحتی ها هم نیست. ما در فاز سه با مشکلات و سلایق مختلفی روبرو بودیم.
می خواهید بگویید چون ابزارهای دیگر را نداشتید، بیشتر روی صدا مانور دادید؟
– اصلا مسئله این بود که من نقش یک دختری را بازی کردم که در سنین هفده هجده سالگی مدام بالا و پایین می پرید؛ طوری که در زندگی شخصی خودم هم مدام روی پنجه راه می رفتم. جیغ جیغ می کردم، از تن صدای بمم اصلا استفاده نمی کردم، بلند و تند حرف می زدم و … در واقع من بینابین دو کیمیا هستم و در این سریال اصلا سن خودم را بازی نکردم. دقیقا یا 13 سال جوان تر یا 13 سال پیرتر را بازی کردم.
به همین دلیل فکر کردم برای اینکه این دو بالانس شوند باید آن طرف کمی شر و نابالغ باشد. آن هم در آن جوی که مادرم تعریف می کرد یا در عکس های شان می دیدم که مثلا جوان های نسل انقلاب با آن پوشش ها یکباره درست از فردای انقلاب دیگر یک تار موی شان هم بیرون نبود. فضا انقلابی بود… یک جوی ایجاد می شود اینکه چقدر تحت تاثیر آن قرار بگیری مهم است. آن چیزی که من از صحبت های اینها فهمیدم این بود که یک هیجانی در اینها بوده. من هم خیلی سعی کردم کیمیای آن دوره با بعد از ازدواجش متفاوت باشد. یعنی کیمیای بعد از ازدواج از همه لحاظ به خودم نزدیکتر بود؛ می توانست پخته باشد، بالغ باشد، دیکر تکنیک کمی نیاز داشت.
یعنی شخصیت پردازی نیاز نداشت؟– شخصیت پردازی نیاز داشت ولی کار تکنیکی سخت نیاز نداشت. دیگر دوران انقلاب گذشته بود، ازدواج کرده بود و باید از یک بچه نگهداری می کرد. به نظرم یک آرامش بیشتری داشت. بالغ تر و پخته تر شده بود و به من نزدیکتر بود.
برگردیم به ماجرای گریم و فاز سه. گفتید همه اوکی دادند…
– این نظر آقای عبدالله اسکندری بود که گفتند من برای بازیگری که چهار ماه روزی دوازده ساعت جلوی دوربین است از لاتکس یا مواد دیگر استفاده نمی کنم. گفتند به خاطر تجربه ام این را می گویم. یک ماه برایش لاتکس بزنید صورتش تاول می زند. آن وقت باید یک ماه کار را تعطیل کنید تا خوب شود.
به نظر شما استدلال هایشان درست بود؟
– ببینید مگر برای صورت خانم های بازیگر چهل و چند ساله ما چه اتفاقی افتاده؟ یا نمونه های خارجی. مدونا 67 ساله است. جنیفر لوپز، نیکول کیدمن و … میانسال هستند. من خودم 34 سلام است. کیمیا سیزده سال بزرگتر از من است. دقیقا بین 40 تا 50 بدترین سن است. با گریم نمی توانی هیچ کاری برای نشان دادن این سنین انجام بدهی9 چون اتفاقی که می افتد این است که چشم و پوست پخته تر می شوند. این آبی که زیر پوست من هست، آن زمان نیست. من نمی دانم دقیقا باید چه می کردند. بعد اینکه ما واقعا روزی یک ساعت گریم داشتیم و در بعضی صحنه ها اصلا سن من مشخص نبود.
صدای یک زن 47 ساله هم نمی لرزد.
– صدای من نمی لرزید، از بخش بم صدایم استفاده می کردم. سعی می کردم اصلا جیغ نشود و یک مقدار آرام تر و با طمأنینه و متین صحبت می کردم.. فکر می کنم برخلاف آن چیزی که همه فکر می کنند ما می خواستیم یک خخانواده گل و بلبل را نشان بدهیم، اینطور نبود. آن خانواده سال 57، ماه بود. یک پدر نمونه داشت که بسیار آدم حسابی بود… خیانت هم نکرد. شهیدهم شد ولی باحال بود. ریش و سیبیلش را می زد، سه تیغ می کرد، ارتشی بود، جزو نظام قدیم بود.
به نظر من کیمیا تنها سریالی است که یک آدم نظامی دوره پهلوی در آن اینقدر آدم حسابی نشان داده می شود. پدر من، آقای حسن پورشیرازی شهید می شود. به مردم خیانت نمی کند و این آدمی است که از نظام پهلوی است. من اینها را خیلی دوست داشتم و حتی آن اوایل که می گفتند این فیلم باز می خواهد پهلوی را بکوبد من شاخ سه سر درآوردم که آخه مثبت ترین نقش داستان ما پدر من است که نظامی است اما به کشورش تعهد دارد، به ملتش وفادار است. این قشنگ ترین تصویری است که می شود از یک نظامی داد. فراتر از این که در کدام دوره خدمت کرده.
این شایعه درست است که مایل نبوده اید فاز سه را بازی کنید؟
– خیلی ها به من گفتند مادرت چرا جای تو بازی نکرد. در فیلمنامه اولیه فاز سه قرار بود نقش مهری یعنی نقش خود مامان ادامه داشته باشد ولی چون فاز یک و دو بیشتر از زمانی که فکر می کردیم و قرار بود طول کشید، مامان بسیار خسته شده بود. مجبور بود برای کاری از ایران برود. ما یک سال و چهار ماه بی وقفه کار کرده بودیم.
در نتیجه آب پاکی را ریخت روی دسته همه و گفت من نمی توانم باشم. در نتیجه کلا ماجرای حضور مامان منتفی شد و حتی ادامه در نقش خودش هم بازنویسی ها حذف شد. در نتیجه ما اصلا امکان این را که مامان جای من بازی کند نداشتیم. من خودم نمی خواستم بازی کنم چون می ترسیدم بیننده ما را در سن بالا باور نکند و حس- مادر و دختری بین من و دختر و پسرهای هم سن و سالم باورپذیر از آب درنیاید. اسم حداقل ده بازیگر خانم را به آقای افشار پیشنهاد دادم که جای من بازی کنند، گفت حرفش را نزن.
چه کسانی بودند؟– دوست داشتم فاطمه گودرزی یا ماهایا پطروسیان بازی کنند… من یک لیست از کسانی که می توانستند جای کیمیا باشند، تهیه کردم. گفتم کیمیا برای من مثل معشوقه ام می ماند. خیلی سخت است او را دست شخص دیگری بدهم ولی اگر قرار است من را به عنوان یک زن 47 ساله باور نکنند، من معشوقه ام را دست کس دیگری می دهم که خوشبختش کند.
این شبیه ایثار در عشق است!
– بحث ایثار نیست. بحث این است کهاصلا نقش پیر بازی کردن در مملکت ما بزرگترین ریسکی است که یک بازیگر می کند. پژمان بازغی در دوئل آقای درویش پدر خودش را درآورد، خیلی هم خوب بازی کرد ولی آخر سیمرغ نگرفت. نرگس محمدی در فیلم ستایش همینطور. شاید این کار در فیلم سینمایی جواب بدهد. نمونه اش مریلا زارعی در شیار 143 که نقش پیری اش خوب درآمده بودولی به نظر من این کار در سریال، امکانپذیر نیست.
آقای افشار لیستی را که شما داده بودید قبول نکردند چون آنها را قبول نداشتند یا …
– نه، اصرار داشتند که من، مهدی پاکدل و پوریا پورسرخ برای بزرگسالی، خودمان باشیم. گفتند ما اصلا به این دلیل بازیگرهای سن متوسط انتخاب کرده ایم که بتوانند هم جوانی را بازی کنند هم میانسالی را. الان اگر بخواهیم اینها را عوض کنیم کلا همه چیز تغییر می کند و دوست نداریم که بیننده بزند یک سریال دیگر ببیند. بیننده دوست دارد کیمیا ببیند و فکر می کنم حق با ایشان بود.
شاید اگر فصل به فصل پخش می شد و هر شب نبود، یعنی اگر بین فصل های مختلف فاصله ای می افتاد، باورپذیرتر می شد.
– بله. همین طور است. مثلا من دیروز بیست و پنج شش ساله بوده ام و شب بعد 47 ساله می شوم و بعد…
هیچ تغییری هم نکرده اید…
– واقعا من تغییر کرده بودم ولی نمی دانم چرا مشخص نبود. به خاطر نور یا تصویری است که از تلویزیون پخش می شود و … راستش را بگویم، من واقعا با آن گریم مینسالی خجالت می کشیدم بروم سوپرمارکت خرید کنم… حتی خجالت می کشیدم سوار ماشین شوم و تا خانه بروم. چطور می شود که این گریم اصلا در تلویزیون مشخص نمی شود؟
چرا خجالت می کشیدید؟– پیر و پر از خط بودم. شایداشتباه مان این بود که عینک فریم دار زدیم. عینک فریم دار یک مقدار آدم را بشاش و جوان تر می کند. اصلا شاید نباید عینک می زدیم چون خیلی روی چشم من کار شده بود. ما برای هفده هجده سالگی صورت را جوان کردیم و چروک ها را برداشتیم اما برای 47 سالگی آمدیم چروک ها را زیاد کردیم و این پف چشم من را تشدید کردیم. وقتی عینک با فریم مشکی می زنی یعنی انگار یک خط چشم مشکی قشنگ کشیده ای و… ولی اشتباه ترین کار آن مصاحبه آقای امیر اسکندری بود آن هم برای گریمی که خودشانجام نداده بود و اصلا در مورد آن اطلاعی نداشت! این گریم تصمیم استاد عبدالله اسکندری است.
در فیلم دزد عروسک ها من بچه بودم. روی پای آقای عبدالله اسکندری می نشستم، من را گریم می کرد. عموی من است و از او بالاتر نداریم. خودشان این تشخیص را داده اند. قطعا اینجا هم بنشینند آن حرف ها را نقض نمی کنند. من باز هم می گویم یک زن چهل و هفت ساله واقعا پیر نیست، فقط میانسال است.
اینها که می گویید فارغ از اینکه انتقادها درست یا غلط بوده، به شخص تو برنمی گردد؛ بزرگترین انتقاد از گریم این است که می گویند چهره این فرد به 47 ساله نمی خورد.
– واقعا ربطی به من ندارد. انتقادها هم فقط به من نبود، به همه گریم ها8 بود. آن زمان هم من می گفتم که با این لپ ها زن 47 ساله نمی شوم.
البته این در مورد مادرتان، خانم حاجیان هم صدق می کند و با توجه به شباهت هایی که دارید ایشان هم اصلا چهره شان به سن شان نمی آید. ده سال پیش به راحتی می توانستند نقش زن 35 ساله را بازی کنند و …
– مدل صورت من مدلی است که راحت تکیده نمی شود. من اصلا دلم می خواهد این لپ ها برود ولی نمی شود. انگار همیشه ترگل ورگل هستی. من دقیقا به8 خاطر فرم صورتم از آقای افشار خواستم برای فصل سوم شخص دیگری جای من بازی کند.
درباره کار که صحبت می کنی خیلی با تعصب حرف می زنی؛ انگار بیشتر از نقش یک بازیگر در آن پروزه بوده ای.
– کیمیا دو سال کامل از زندگی من را گرفت و اینطور نبود که من وقتی آفیش نیستم، مهراوه باشم. وقتی آفیش نبودم هم باز کیمیا بودم چون ما شش ماه در ابتدا به آبادان رفتیم.
به نظر می رسد از آن بازیگرهایی بوده اید که بعد از هر برداشت، اول می دیدید چی از آب درآمده.
– واقعا هم همینطور بود. به این دلیل که من به اندازه برنامه ریز پروژه برای کیمیا دفتر داشتم. یعنی تمام سکانس های خودم را درآورده بودم، خلاصه نویسی کرده بودم، راکورد لباسم را نوشته بودم. این پروزه اصلا برایم شوخی نبود؛ مهمترین اتفاق زندگی ام بود.
شاه نقش تان بوده.– واقعا شاه نقش بود. هم تکنیک و هم حس نیاز داشت. نگه داشتنراکورد لازم داشت. مثلا من صبح سکانس 15 را بازی می کردم، دو ساعت بعد سکانس هزار و دویست و شصت و سه آفیش بودم. یعنی صبح یک قسمت را بازی می کردم، شب قسمت 65 را؛ یعنی بعد از ازدواج و طلاق و … من اول هر قسمت می نوشتم اینجا بابام گم شده، مامان زندان است، اینجا کیوان اسیر شده و …
به نظر می رسید در آبادان خیلی به شما خوش گذشته.
– من سخت کار شهرستان قبول می کنم. در این پروژه دیدم نقش خوب است و مامان است و اینها هم آدم های جالبی هستند، قبول کردم. آقای شفیعی را هم از نزدیک نمی شناختم… بابا هم ایشان را نمی شناخت. هیچ کس از خانواده ما قبلا با ایشان کار نکرده بود. من «مادرانه» آقای افشار را دیده بودم و خیلی خوشم آمده بود. گفتم اگر یک چنین کارگردانی است و اینقدر بازی های حسی خوب در کارش دارد و آقای شفیعی هم که در کارنامه اش وضعیت سفید دارد و … چرا قبول نکنم.
تازه نقش پدر را هم که آقای پورشیرازی بازی می کند. گفتند قرار است حامد بهداد و رضا کیانیان هم در سریال باشند و من حتی هنوز هم باورم نمی شود که آقای شفیعی به این حرفش عمل کرده باشد. همه این شرایط، در کنار اینکه نقش هم خوب بود و دختر جالبی بود و برخلاف همه نقش های این مدلی که یک دختر چادری، مهربان است، پررو و بامزه بود و باعث شد بروم بازی کنم. برایم مثل یک چلنج بود. انگار یک کشتی گرفتن اساسی بود.
ادامه دارد…