با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از احکام،اعمال و دانستنیهای مذهبی همراه باشید :
رساله امام خمینی
احکام کفالت ؛رهن وضامن شدن
احکام رهن
2300 رهن آن است که بدهکار مقدارى از مال خود را نزد طلبکار بگذارد که اگر طلب او را ندهد طلبش را از آن مال به دست آورد.
2301 در رهن لازم نیست صیغه بخوانند و همین قدر که بدهکار مال خود را به قصد گرو به طلبکار بدهد و طلبکار هم به همین قصد بگیرد رهن صحیح است.
2302 گرو دهنده و کسى که مال را به گرو مىگیرد باید مکلف و عاقل باشند و کسى آنها را مجبور نکرده باشد و نیز گرو دهنده در حال بالغ شدن باید سفیه نباشد یعنى مال خود را بیهوده مصرف نکند بلکه اگر به واسطه ورشکستگى یا براى آن که بعداز بالغ شدن سفیه شده حاکم شرع او را از تصرف در اموالشان جلوگیرى کرده باشد نمىتواند مال خود را گرو بگذارد.
2303 انسان مالى را مىتواند گرو بگذارد که شرعا بتواند در آن تصرف کند و اگر مال کس دیگر را گرو بگذارد در صورتى صحیح است که صاحب مال بگوید به گرو گذاشتن راضى هستم.
2304 چیزى را که گرو مىگذارند باید خرید و فروش آن صحیح باشد پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند درست نیست.
2305 استفاده چیزى را که گرو مىگذارند، مال کسى است که آن را گرو گذاشته.
2306 طلبکار و بدهکار نمىتوانند مالى را که گرو گذاشته شده بدون اجازه یکدیگر ملک کسى کنند مثلا ببخشند یا بفروشند ولى اگر یکى از آنان آن را ببخشدیا بفروشد بعد دیگرى بگوید : راضى هستم اشکال ندارد.
2307 اگر طلبکار چیزى را که گرو برداشته با اجازه بدهکار بفروشد پول آن هم مثل خود مال گرو مىباشد.
2308 اگر موقعى که باید بدهى خود را بدهد طلبکار مطالبه کند و او ندهد طلبکار مىتواند در صورتى که وکیل از طرف مالک باشد مالى را که گرو برداشته بفروشد و طلب خود را بردارد و باید بقیه را به بدهکار بدهد و چنانچه وکالت از مالک نداشته باشد اگر به حاکم شرع دسترسى دارد باید براى فروش آن از حاکم شرع اجازه بگیرد.
2309 اگر بدهکار غیر از خانهاى که در آن نشسته و چیزهایى که مانند اثاثیه خانه محل احتیاج او است چیز دیگرى نداشته باشد طلبکار نمىتواند طلب خود را از او مطالبه کند ولى اگر مالى را که گرو گذاشته خانه و اثاثیه هم باشد طلبکار مىتواند بفروشد و طلب خود را بردارد.
احکام ضامن شدن
2310 اگر انسان بخواهد ضامن شود که بدهى کسى را بدهد، ضامن شدن او در صورتى صحیح است که به هر لفظى اگر چه عربى نباشد به طلبکار بگوید: که من ضامن شدهام طلب تو را بدهم، و طلبکار هم رضایتخود را بفهماند ولى راضى بودن بدهکار شرط نیست.
2311 ضامن و طلبکار باید مکلف و عاقل باشند و کسى هم آنها را مجبور نکرده باشد و نیز باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد که مال خود را در کارهاى بیهوده مصرف کنند ولى اگر بعد از بالغ شدن سفیه شده باشند و حاکم شرع آنان را از تصرف جلوگیرى نکرده باشد، اشکال ندارد و کسى که به واسطه ورشکستگى حاکم شرع او را از تصرف در اموالش جلوگیرى کرده بابت طلبى که دارد دیگرى نمىتواند ضامن او شود.
2312 هرگاه براى ضامن شدن خودش شرطى قرار دهد، مثلا بگوید: “اگر بدهکار قرض تو را نداد من مىدهم”، احتیاط واجب آن است که به ضامن شدن او ترتیب اثر ندهند.
2313 کسى که انسان ضامن بدهى او مىشود باید بدهکار باشد، پس اگر کسى بخواهد از دیگرى قرض کند تا وقتى قرض نکرده انسان نمىتواند ضامن او شود.
2314 در صورتى انسان مىتواند ضامن شود که طلبکار و بدهکار و جنس بدهى همه متمیز باشد یعنى مبهم یا مردد نباشد. پس اگر دو نفر از کسى طلبکار باشند و انسان بگوید: “من ضامن هستم که طلب یکى از شماها را بدهم”، چون معین نکرده که طلب کدام را بدهد، ضامن شدن او باطل است. و نیز اگر کسى از دو نفر طلبکار باشد و انسان بگوید: “من ضامن هستم که بدهى یکى ازآن دو نفر را به تو بدهم”، چون معین نکرده که بدهى کدام را مىدهد، ضامن شدن او باطل مىباشد. و همچنین اگرکسى از دیگرى مثلا ده من گندم و ده تومان پول طلبکار باشد و انسان بگوید: “من ضامن یکى از دو طلب تو هستم” و معین نکند که ضامن گندم استیا ضامن پول، صحیح نیست.
2315 اگر طلبکار طلب خود را به ضامن ببخشد، ضامن نمىتواند از بدهکار چیزى بگیرد و اگر مقدارى از آن را ببخشد، نمىتواند آن مقدار را مطالبه نماید.
2316 اگر انسان ضامن شود که بدهى کسى را بدهد نمىتواند از ضامن شدن خود برگردد.
2317 ضامن و طلبکار مىتوانند شرط کنند که هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را به هم بزنند.
2318 هرگاه انسان در موقع ضامن شدن، بتواند طلب طلبکار را بدهد اگرچه بعد فقیر شود طلبکار نمىتواند ضامن بودن او را به هم بزند و طلب خود را از بدهکار اول مطالبه نماید و همچنین است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولى طلبکار بداند و به ضامن شدن او راضى شود.
2319 اگر انسان در موقعى که ضامن مىشود نتواند طلب طلبکار را بدهد و طلبکار در آن وقت نداند و بعد ملتفتشود مىتواند ضامن بودن او را به هم بزند.
2320 اگر کسى بدون اجازه بدهکار ضامن شود که بدهى او را بدهد نمىتواند چیزى از او بگیرد.
2321 اگر کسى با اجازه بدهکار ضامن شود که بدهى او را بدهد، مىتواند مقدارى را که ضامن شده از او مطالبه نماید. ولى اگر به جاى جنسى که بدهکار بوده جنس دیگرى به طلبکار او بدهد نمىتواند چیزى را که داده از او مطالبه نماید، مثلا اگر ده من گندم بدهکار باشد و ضامن ده من برنج بدهد نمىتواند برنج را از او مطالبه نماید، اما اگر خودش راضى شود که برنج بدهد اشکال ندارد.
احکام کفالت ؛رهن وضامن شدن
احکام کفالت
2322 کفالت آن است که انسان ضامن شود که هر وقت طلبکار بدهکار را خواست، به دست او بدهد و همچنین اگر کسى بر دیگرى حقى داشته باشد یا ادعاى حقى کند که دعواى او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که هر وقت صاحب حق یا مدعى طرف را خواست به دست او بدهد عملش را کفالت و به کسى که این طور ضامن مىشود کفیل مىگویند.
2323 کفالت در صورتى صحیح است که کفیل به هر لفظى اگر چه عربى نباشد به طلبکار بگوید که من ضامنم هر وقت بدهکار خود را بخواهى به دست تو بدهم و طلبکار هم قبول نماید.
2324 کفیل باید مکلف و عاقل باشد و او را در کفالت مجبور نکرده باشند و بتواند کسى را که کفیل او شده حاضر نماید.
2325 یکى از هفت چیز کفالت را به هم مى زند: اول: کفیل، بدهکار را به دست طلبکار بدهد. دوم: طلب طلبکار داده شود. سوم: طلبکار از طلب خود بگذرد. چهارم: بدهکار بمیرد. پنجم: طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند. ششم: کفیل بمیرد. هفتم: کسى که صاحب حق است به وسیله حواله یا طور دیگرى حق خود را بهدیگرى واگذار نماید.
2326 اگر کسى به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند، کسى که بدهکار را رها کرده، باید او را بدست طلبکار بدهد.