گفتگو با بهروز وثوقی

با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :

 

اخبارفرهنگی و هنری,خبرهای فرهنگی و هنری,وثوقی

بازیگر قیصر گفت:در زلزله بوئین‌زهرا هرچه در جیبم بود ریختم توی کلاه تختی!

در آرشیو رسانه‌های نوشتاری ایران، تصاویر زیادی از بازیگر نقش قیصر کنار زنده‌یاد ناصر حجازی به چشم می‌خورد اما بهروز وثوقی با وجود اینکه با یکی از اسطوره‌های فوتبال ما رفاقت داشته، هرگز مصاحبه ورزشی انجام نداد. این طلسم و تابوی گفت‌وگو با وثوقی اسفندماه امسال شکسته شد و حال آنچه در پی می‌آید اولین مصاحبه ورزشی بازیگر نقش قیصر است که به عنوان هدیه نوروزی ورزش و تصویر تقدیم شما می‌شود.

* شما در 78 سالگی از صحت و سلامت کامل جسمانی برخوردارید و می‌دانیم که ورزش جز مهمی از برنامه روزانه شماست. می‌خواستم بدانم آیا قبل از ورود به سینما و کار حرفه‌ای نیز ورزش می‌کردید؟
بله. من از زمانی که خودم را شناختم همیشه عاشق ورزش بودم و با ورود به دبیرستان و دوره نوجوانی ورزش را به شکل جدی دنبال می‌کردم. یعنی علاوه بر ورزش‌های آمادگی جسمانی و برای سلامتی، به ورزش حرفه‌ای و جدی نیز می‌پرداختم.

* به طور مشخص می‌فرمایید در چه رشته‌هایی فعال بودید؟
برای سلامتی پیاده‌روی و کوهنوردی می‌رفتم. با ورود به دبیرستان به رشته‌های دیگر علاقه‌مند شدم مثل تنیس، شنا و بعضی رشته‌های دو و میدانی که می‌گویند مادر ورزش‌هاست. البته من عضو تیم بسکتبال مدرسه هم شدم و در مسابقات قهرمانی کشور مدارس به مقام سوم رسیدیم. من حتی تا کاپیتانی تیم بسکتبال مدرسه هم بالا آمدم.

* چه جالب! جوانان امروز شاید ندانند که در دهه‌های 20 و 30 ما مسابقات باشگاهی یا لیگ به شکل امروزی نداشتیم و مسابقات مدارس هسته اصلی ورزش در کشور بود. حتی تیم‌های ملی فوتبال، والیبال و بسکتبال نیز پس از همین مسابقات تشکیل می‌شدند و ستاره‌های مسابقات مدارس به عضویت تیم ملی درمی‌آمدند.
بله، آن زمان خیلی از ملی‌پوشان فوتبال و بسکتبال و والیبال و سایر رشته‌ها از مدارس انتخاب می‌شدند.

* در بین هم تیمی‌ها یا هم دوره‌ای‌های شما در آن زمان کسی بود که به تیم ملی در رشته خود دعوت شود؟
اگر هم بود من الان به خاطر ندارم. صحبت از درست 60 سال پیش است.

* بله، سال‌های 1333 تا 1335 که نه تلویزیونی بود و نه مطبوعات و آمار درستی هم از تیم‌های ملی متأسفانه باقی نیست. همین قدر می‌دانیم که بزرگانی مثل همایون بهزادی، شیرزادگان، حبیبی و… از مسابقات مدارس به سطح ملی رسیدند و فقط کشتی مسابقات قهرمانی کشور و انتخابی تیم ملی داشت. شما با ورزشکاران رفت و آمد و صمیمیت داشتید؟
به آن شکل که خیلی صمیمی باشیم و همیشه کنار هم خیر. من سرم به درس و مدرسه گرم بود و بعد هم که وارد سینما شدم معمولاً فرصتی برای رفت و آمد و کارهای متفرقه نداشتم.

* فوتبالی‌های قدیمی می‌گویند شما طرفدار تیم آبی‌پوش پایتخت بودید! درست است؟!
من اتفاقاً پرسپولیسی بودم(!) ولی بعد به خاطر «ناصر» تمایلم به تیم رقیب بیشتر شد. مرحوم «ناصر حجازی» تنها فوتبالیستی بود که من خیلی به او نزدیک بودم و وقتی تیم فوتبال هنرمندان تشکیل شد، او نقش کاپیتان و مربی را برایمان ایفا می‌کرد و همین دلیلی شد برای روابط صمیمانه‌تر ما که همیشه ادامه داشت. من هنوز باور نمی‌کنم ناصر عزیز از بین ما رفته…

* به جز حجازی فوتبالیست دیگری را نمی‌شناختید؟ منظورم از نزدیک است.
زنده‌یاد عزیز اصلی که در فیلم «خداحافظ تهران» هم بازی کرد را می‌شناختم. البته من فوتبال را دوست داشتم و تا جایی که می‌شد دنبال می‌کردم ولی دوستی و صمیمیتی با فوتبالیست‌ها در زندگی شخصی نداشتم.

* جالب است که رنگ تیم محبوب‌تان هم تغییر کرده!
خب رفیق بودیم با ناصر. این اتفاق هم یواش یواش افتاد و ناگهانی نبود.

* برای تماشای مسابقات فوتبال به ورزشگاه هم می‌رفتید؟
بله. آن زمان که تلویزیون فوتبال پخش نمی‌کرد. هرکسی مثل من علاقه‌مند بود باید به ورزشگاه می‌رفت. یادش بخیر امجدیه، واقعاً خاطرات بسیاری از تماشای مسابقات فوتبال در ورزشگاه پیر تهران دارم. بعدها در دهه 50 هم استادیوم یکصدهزار نفری ساخته شد که البته چون درگیر سینما بودم، دیگر کمتر فرصت می‌شد به ورزشگاه بروم.

* یک مسابقه مشخص که در ذهن‌تان مانده باشد؟
تا قبل از اینکه در سینما سرم خیلی شلوغ شود، مسابقات بیشتری را می‌رسیدم، بروم ولی بعدها دیگر واقعاً فرصت نبود و فقط مگر مسابقه‌ای از نظر ملی خیلی مهم می‌شد. مثل سالی که به جام جهانی رفتیم و دیدار برابر استرالیا که ایران برد.

* چهارم آذر 1356 در آزادی که با گل غفور جهانی استرالیا را بردیم و به جام جهانی 1978 صعود کردیم.
گفتی خاطره، یک ماجرا یادم آمد. زمانی که سر فیلمبرداری فیلم «ممل آمریکایی» بودیم، صحنه‌ای بود که من می‌روم تماشای فوتبال و بعد در جریان بازی می‌آیم قالپاق ماشین‌ها را در پارکینگ می‌دزدم. وقتی رفتیم بین مردم، با اینکه مسابقه حساسی بین دو تیم بود و قرار هم نبود کسی متوجه ما شود، ناگهان مردم فهمیدند و به جای دو تیم و بازیکنان شروع کردند مرا تشویق کردن!

*دو دوره هم در سال‌های 1347 و 1355 جام ملت‌ها در تهران برگزار شد که قهرمان شدیم، این بازی‌ها را هم می‌دیدید؟
الان نیم قرن گذشته و من خیلی جزئیات را به خاطر ندارم اما یادم هست هر زمان پای بازی با تیم‌های خارجی وسط می‌آمد من برای تیم ملی به ورزشگاه می‌رفتم.

* اشاره به فیلم «ممل آمریکایی» کردید. می‌دانید که از بازی مشهور «6 تایی» هیچ فیلمی نمانده و عده‌ای می‌گویند شما در آن بازی به ورزشگاه رفته بودید و فیلمبرداری کردید.
نه. آن دیدار را که پرسپولیس 6 بر صفر برد به یاد دارم و فیلم ممل آمریکایی سال بعدش بود. البته آن روز هم ورزشگاه پر بود و اگر اشتباه نکنم روزی که برای فیلمبرداری با زنده‌یاد شاپور قریب به امجدیه رفتیم بازی «دربی» هم بود ولی نه آن دربی معروف.

* در فیلم کندو شما یک کشتی‌گیر بازنشسته هستید و صحنه‌های کشتی گرفتن شما هست که به شدت واقعی است. خودتان کشتی‌گیر بودید یا فقط برای این فیلم تمرین کردید؟
من هم مثل هر ایرانی دیگر عاشق کشتی بودم و هستم ولی خودم هرگز کشتی‌گیر نبودم. البته برای تماشا به سالن‌های کشتی هم می‌رفتم و برای آن فیلم مرحوم فریدون گله یک مربی کشتی آورد که حالا اسمش را به خاطر ندارم ولی ایشان به من آموزش دادند. من یا نقشی را قبول نمی‌کردم و یا اگر قبول می‌کردم محال برود سرسری بگیرم. می‌رفتم تحقیق ودر کشتی هم می‌دانید فن‌های به خصوص هست که باید بلد باشی.

* بله و به همین دلیل تخصصی بودن معمولاً بازیگران از بدل در این نوع صحنه‌ها استفاده می‌کنند.
من باید خودم بازی می‌کردم. هر چه نقش سخت‌تر بود، بیشتر سر ذوق‌ می‌آمدم و انرژی می‌گذاشتم.

* حتی برای یک صحنه چند ثانیه‌ای؟
حتی یک نما. یک فریم.

* به یاد دارید چه فنونی را یادتان دادند؟
بله. یک دست و یک پا، زیر یک خم و دو خم چرا که در آن صحنه‌ها باید با حریف واقعاً کشتی می‌گرفتم و فن می‌زدم.

* چقدر با استعداد بودید که ظرف سه روز یاد گرفتید!
البته بدن من به خاطر ورزش مداوم آماده بود و فقط باید فن یاد می‌گرفتم. ضمناً عاشق کشتی هم بودم و خیلی به تماشای مسابقات می‌رفتم.

* یادتان هست برای چه مسابقاتی به سالن رفتید؟
یک دوره مسابقه جهانی که در تهران بود و من به خاطر تختی رفتم. مسابقات جهانی و رقابت با بزرگان جهان را می‌رفتم.

* با مرحوم تختی از نزدیک هم برخورد داشتید؟
بله، دو بار، آنقدر او را دوست دارم که هنوز هم جزئیات آن دو ملاقات کاملاً یادم هست. یک بار در سالن مسابقه مهمی بود و من هم مثل همیشه برای تماشا رفته بودم که ناگهان دیدم ولوله‌ای در سالن برپا شد. نگو تختی وارد سالن شده بود و مردم یک صدا تشویقش می‌کردند. یادم هست رفتم جلو و با او دست دادم و بعد اجازه گرفتم او را ببوسم. واقعاً پهلوانی بود تختی. بار دوم هم او را سر چهار راه خیابان دیدم. زلزله بوئین‌زهرا آمده بود و تختی راه افتاده بود از جنوب شهر به بالا و برای زلزله‌زدگان پول جمع می‌کرد.

* چه جالب. سر چهار راه ولی‌عصر شما هم بوده‌اید؟
یادم هستم پشت فرمان ماشین بودم. تختی یک کلاه شاپو سرش بود و بارانی تنش. زد به شیشه، شیشه را دادم پایین کلاهش را درون ماشین گرفت و گفت برای زلزله‌زده‌هاست من هم چنان از دیدنش هول کرده بودم که هر چه داخل جیب‌هایم بود ناخودآگاه ریختم دورن کلاهش!

* برای تماشای سایر ورزش‌ها هم به سالن می‌رفتید؟
اگر فرصت می‌کردم بله. یادم هست حتی برای تماشای بسکتبال و پینگ پنگ هم رفته‌ام. آقای احتشام‌زاده مسابقه مهمی داشت و آن روز من برای تشویق رفتم. البته همان‌طور که گفتم من از سال 1345 به بعد خیلی سرم شلوغ بود و معمولاً فرصت فراغت نداشتم اما همین که فرصتی پیش می‌آمد برای تماشای مسابقات می‌رفتم.

* در خیلی فیلم‌ها آمادگی جسمانی شما کاملاً مشهود است. به طور مشخص حرفه‌ای ورزش می‌کردید؟
آمادگی جسمانی شرط اولیه بازیگری است. البته تمام مردم دنیا در تمام مشاغل باید برای حفظ سلامتی ورزش کنند ولی برای یک بازیگر ورزش واجب است. چه از نظر فیزیکی که شما باید بتوانید در صحنه‌های مختلف بدوید یا اکشن داشته باشید و چه از نظر ذهنی که بازیگر ورزشکار بهتر می‌تواند تمرکز کند و در اجرای هر نقش و هر صحنه موفق‌تر است تا کسی که آمادگی جسمی ندارد. از همه این‌ها که بگذریم، تناسب اندام برای هر چهره مشهوری لازم است.

* دقیقاً. بازیگران بزرگی هستند که با افزایش وزن کارایی خود را از دست داده‌اند.
البته گاهی شما برای ایفای یک نقش خاص وزن خودتان را بالا می‌برید مثل کاری که «رابرت دنیرو» برای بازی در فیلم «گاو خشمگین» مارتین اسکورسیزی کرد و اسکار هم گرفت اما من وقتی با خود دنیرو صحبت می‌کردم و پرسیدم برای برگشتن به وزن عادی چه کار کردی؟ او گفت 30 کیلو با خوردن اضافه کردم و فقط با ورزش به وزن قبلی برگشتم. یعنی رژیم‌های غذایی و دارو و… هیچ‌کدام به اندازه ورزش مؤثر نیستند و حالا بحث سلامت هم جای خود.

* شما هنوز هم مرتب ورزش می‌کنید؟
بله. من هر روز صبح بدون استثنا یک ساعت پیاده‌روی دارم و 4 روز در هفته نیز عصرها به باشگاه بدنسازی می‌روم و برنامه‌ای مطابق با سن و سالم دارم که تحت نظر مربی انجام می‌دهم. الان الحمدلله در این سن از سلامت کامل جسمانی برخوردارم که آن را مدیون ورزش هستم.

* رقابت‌های ورزشی ایران و جهان را نیز دنبال می‌کنید؟
تا جایی که از تلویزیون پخش شود. البته مسابقات مهم مثل زمانی که ایران به جام جهانی رسید یا کشتی‌گیری به فینال مسابقات جهانی و المپیک می‌رسد را سعی می‌کنم هرجور هست ببینم.

* شما در ایران هم خیلی اهل مصاحبه نبودید. تا الان هیچ وقت مصاحبه ورزش کرده‌اید؟
نه، این اولین مصاحبه ورزشی من است. آن زمان در ایران مطبوعات زیاد نبودند و صفحات محدودشان هم صرفاً برای خود ورزش بود. من هم سرم شلوغ‌تر از آنی بود که بخواهم صحبت کنم. البته اعتقاد داشتم هنرمند باید با کارش و روی صحنه حرفش را بزند نه در صفحات روزنامه و با زبان!

* سینما هم مثل ورزش می‌تواند باعث ایجاد نشاط و غرور ملی شود؟
چرا نتواند؟ صد درصد همین طور است. البته من چون دور از ایران هستم نمی‌دانم موفقیت‌های سینمایی چه اثری در تولید نشاط ملی دارند ولی از نظر غرور اظهر من الشمس است. همین الان هر زمان فیلمی از ایران جایزه‌ای می‌گیرد یا اکران می‌شود همه احساس غرور می‌کنند و در آمریکا من بارها شاهد این حس و غرور بوده‌ام.

* چرا مرم ورزشکاران و ستاره‌های سینما را دوست دارند؟
چون در همه جای دنیا ورزش و سینما محبوب هستند و تقریباً همه آنها را دوست دارند. در ورزش و سینما شهرت و ثروت هست و عده‌ای فکر می‌کنند رسیدن به موفقیت در این عرصه‌ها نیز آسان است اما وقتی وارد کار شوی می‌فهمی چقدر تخصصی و سخت است و کار هرکسی نیست. ورزش و سینما می‌توانند شما را به اوج برسانند ولی نه به آسانی و بدون ریاضت.

* ورزشکاران زیادی وارد سینما شدند ولی شاید به همین دلیل بود که غیر از مرحوم فردین دیگر کسی موفق نشد.
اول اینکه عده‌ای از اساس دوست ندارند ورزشکار را در سینما یا موسیقی ببینند. حالا از اینکه بگذریم می‌رسیم به همان که گفتم خیلی‌ها فکر می‌کنند بازیگری آسان است. کاری ندارد که لباس خوشگل می‌پوشی و مشهور و پولدار می‌شوی ولی وقتی وارد کار می‌شوند می‌بینند چه سخت است. حتی عده‌ای دو، سه فیلم هم دوام می‌آورند ولی بعد محو می‌شوند چون علاوه بر استعداد، تلاش و زحمت هم می‌خواهد که اگر عاشق نباشی دوام نمی‌آوری. مرحوم فردین استثنا بود. اولاً اینکه ایشان وقتی کشتی را کنار گذاشت به سینما آمد و حضور همزمان در هر دو عرصه نداشت. ایشان را استاد ناصر ملک‌مطیعی کشف کرد که استعداد بازیگری دارد. صورت زیبایی هم داشت که به درد بازیگری می‌خورد ولی همه این‌ها را با هم، دیگران هم داشتند که موفق نشدند. فردین موفق شد چون جوهره این کار را داشت و مثل همه ما در آن زمان رفت دنبال یادگیری تا موفق و ماندگار شود. عشق و پشتکار لازمه پیشرفت است که هرکسی ندارد.

* با اینکه ورزش مثل سینما مورد علاقه و توجه مردم است ولی تعداد فیلم‌های موفق که از روی قصه‌های ورزشی ساخته شده زیاد نیست. چرا؟
شرط اول موفقیت در سینما داشتن داستان خوب است. اگر قصه درست نباشد، از بهترین بازیگر و کارگردان کاری ساخته نیست. در مرحله بعدی برای یک قصه خوب باید بازیگر خوب انتخاب کنی و کارگردان و تهیه‌کننده نیز باید کارشان را بلد باشند. اگر می‌بینید با وجود محبوبیت فوتبال یا کشتی تاکنون فیلم موفقی با محوریت این رشته‌ها نداشته‌ایم به این دلایل است که هیچ وقت قصه و عوامل خوب با هم جور نشده‌اند.

* شما هرگز در فیلم‌های ورزشی بازی نکردید. باتوجه به علاقه‌تان به ورزش واقعاً عجیب است.
چون هیچ وقت پیشنهاد نداشتم. البته اگر نگاه کنید در سینمای آن روزگار تعداد فیلم‌ها با مضمون ورزش خیلی زیاد نیست و من هم برای انتخاب‌هایم، اولویت‌هایی مثل قصه و مسائل دیگر داشتم که هیچ وقت در میان پیشنهاداتم نبود.

* ممنون که این فرصت را به ما دادید. پیشاپیش سال نو را هم به شما تبریک می‌گوییم.
من هم از شما سپاسگزارم و سال خوبی برای تمامی هموطنانم آرزو می‌کنم. موفق باشید.

 

اخبار فرهنگی و هنری – نشریه ورزش و تصویر

لینک منبع

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up