با مجله اینترنتی برگک در یک مطلب تازه از تلویزیون همراه باشید :
در کنار افت شدید «خندوانه» در ابتدای فصل سوم، کاراکتر شاد و جذاب جناب خان هم تغییر رویه داد؛ عروسکی که مخاطبان هر شب با تماشایش انرژی می گرفتند و به امید آن سراغ برنامه می رفتند، جدی شد، میزان شوخی ها و کل کل هایش به حداقل رسید و مثل آدم بزرگ ها شروع کرد به رفتار منطقی و به اصطلاح «غیر جناب خانی». به اینکه «خندوانه» چرا افت کرد و چرا نتوانست مقابل خط قرمزها و سانسورها و سفارش های مدیریت قبلی تلویزیون، بیشتر از این مقاومت کند، کاری نداریم اما پذیرش اینکه جناب خان، مهمترین کاراکتر عروسکی شبانه تلویزیون که لحظات خوش مردم را می ساخت، بعد از یک دوره طلایی، افت کند و از جذابیت بیفتد، خیلی سخت بود.
جناب خان در فصل دوم «خندوانه» به اوج رسید و انتظار مخاطبان از آن به شدت بالا رفت. طبیعی بود که در فصل سوم مردم انتظار داشته باشند جناب خان یا چند قدم جلوتر باشد یا حداقل همان استانداردهای فصل دوم را حفظ کند. ولی اوایل فصل سوم این انتظارات آن طور که باید برآورده نشد. از ابتدای فصل سوم چه اتفاقی برای جناب خان افتاد؟
من در روزنامه هفت صبح یک نقد خواندم به اسم «خداحافظ جناب خان». اولا خیلی ممنون.
من ذاتا از آنجایی که خودم را آدم ناکاملی می دانم و درباره کیفیت برنامه ها حسابی دغدغه دارم، واقعا از نقدها استقبال می کنم. به نظرم نقد چه منصفانه و چه غیرمنصفانه، به هر حال یک تلنگر است به تولیدکننده. نقدتان را چندین بار خواندم، نکاتی داشت که درست بود و بعضی ها هم به نظرم نادرست بود. اول اینکه به نظرم خیلی سریع واکنش نشان داده بودید و شاید یک مقدار زود بود.
یعنی جناب خان در اوایل فصل سوم عقب گرد نداشت؟
جناب خان یک کاراکتر عروسکی است که حالا جنبه انسانی به آن داده شده ولی نمی تواند در تمام مسائل جدی ورود کند. ورود جناب خان به برخی مسائل، مشکل ساز شده.
اتفاقا یکی از نقدهایی که در همان گزارش نوشته بودید این بود که جناب خان یک آدم نیست، عروسک است بنابراین باید در حیطه خودش حرکت کند و مثلا نباید قطعه ممد نبودی را بخواند. چرا فکر می کنید این که جناب خان ممد نبودی را بخواند عجیب است؟ من این نقدتان را اصلا قبول ندارم. هر چند سال دیگر هم اگر جناب خان عمر کند در روز آزادسازی خرمشهر مهمان خندوانه باشد، ممد نبودی را می خواند.
جناب خان یک جنوبی است که با جنگ درگیر بوده و بارها از جنگ حرف زده. همه جنوبی ها از هر طبقه و هر جایگاهی که باشند، روز آزادی خرمشهر این قطعه را با خودشان زمزمه می کنند. ممد نبودی براساس یک نوحه قدیمی بوشهری است. یک اسطوره است در میان خانواده های جنوبی و اصلا دلیلی ندارد که جناب خان ممد نبودی را نخواند، این برای جنب خان نه گنده گویی محسوب می شود و نه حرف سیاسی و… کمااینکه ری اکشن های بسیار خوبی از این اتفاق گرفتیم.
در فصل دوم، جناب خان یک تعریف مشخصی از خودش ارائه داد. یک کاراکتر مشخص با یک سری ویژگی های خاص. بله درباره اینکه جناب خان همان زمان هم بعضی وقت ها حرف های گنده می زد. بغض می کرد یا دلش می گرفت حق با شماست اما آن زمان جناب خان بلاهت را داشت، شوخی می کرد، با رامبد کل کل می کرد، شعر و آواز بامزه می خواند و در نهایت بغض هم می کرد. ولی در ابتدای فصل سوم، موارد دیگر کمرنگ شد برای همین هم جدی شدن جناب خان بیشتر به چشم آمد.
من از این منظره موافقم. در شروع فصل سه در دو سه برنامه این اشتباه را کردیم و در جدی بودن را بالا بردیم اما به نظرم فصل جدید را کامل ندیدید و فقط براساس برنامه های آغازین فصل سه که عموما هم در روزهای تعطیل عید بود، قضاوت کردید.
شاید ما در شروع یک مقدار در گفت و گوهای جدی زیاده روی کردیم اما قطعا موارد شوخی و طنز زیادی هم داشتیم. شاید شما آن را ندید. در تصور خودم این است که یک سری مسائل باعث شد که جناب خان، یک مقداری در اوایل فصل جدید قدرت قبل را نداشته باشد. مثلا یکی از دلایل این بود که در شروع، یک مقدار با دکور ناآشنا بودیم.
پس مشکل بزرگی دکور، به جناب خان هم ضربه زد؟
غیر از بحث دکور دیگر چه مسئله ای وجود داشت؟
اما شما به جایی رسیده بودید که داشتید به صورت روتین جلو می رفتید؟ باز هم احتیاجی به تمرین بود؟
من برای شما یک مثال می زنم. خانم دنیا فنی زاده، عروسک گردان کلاه قرمزی، شاید الان نزدیک به بیست سال باشد که با گروه آقای ایرج طهماسب کار می کند. اما هر سال قبل از هر سری کلاه قرمزی، ما از اینجا شروع می کنیم که آقای طهماسب می گوید همه عروسک گردان ها بروند پشت میز، دست ها را صاف بالا بگیرند و حالا شروع. یعنی کاملا از صفر.
من هم در مکتب طهماسب به شدت به این قائل هستم. یک بدشانسی دیگر هم که به نظر من بدشانسی می اید این است که برنامه ما از عید شروع شد، یعنی زمانی که شما باید در اوج باشید.
پیش تولید قبلی می توانست خیلی کمک کننده باشد اما زمان پیش تولید ما خیلی کم بود و از طرفی، توقع مخاطب خیلی بالا رفته بود. ما خیلی روی فرم نبودیم اما شب عید بود و مخاطب انتظار داشت ما خیلی روی فرم باشیم. شاید این هم کمی مزید برعلت شد. البته همیشه حق را به مخاطبان و منتقدان می دهم که این دلایل را نپذیرند.
چون دلیلی ندارد که شما از پشت صحنه خبردار شوید ما باید بهترین کار را تحویل می دادیم. اما به مرور این اتفاق افتاد و از بازخوردهایی که از دیگران و حتی نقد خود شما گرفتیم، به این نتیجه رسیدیم که باید دوباره دُز شوخی ها را بالا ببریم.
در جلسات اتاق فکرمان یک بازتعریف از جناب خان داشتیم، اینکه جناب خان لبوفروش است، یک جنوبی باحال و سرخوش است و… واقعا این را باید بگویم و می دانم نه من و نه رامبد جوان هم این را هیچ وقت نخواسته و نخواهیم خواست که جناب خانم به یک مرد افسرده تبدیل شود. اگر لحظاتی این احساس شده است، حتما اشتباه محاسباتی شخص بنده بوده.
مثلا در فصل دو، یک شب من یک اشتباه بزرگ کردم و در شب قرعه کشی و برای شانزده نفر شرکت کننده های مسابقه شعر خواندم. وقتی خودم برنامه را دیدم از شعر سوم و چهارم با خودم گفتم محمد چرا اینقدر زیاده روی کردی و روی مغز مخاطب راه رفتی؟ به هر حال من هم انسانم و اشتباه محاسباتی دارم دیگر. اما باور کنید من بی رحم ترین منتقد خودم هستم. اگر از اطرافیان من از جمله همسرم یا عروسک گردان ها بپرسید بی تردید این حرف مرا تایید خواهند کرد.
در فصل سوم هم چنین ایراداتی وجود داشت. مثلا در آن برنامه هایی که خانم ها با هم مسابقه می دادند چه لزومی داشت که جناب خان برای تک تک آنها شعر بخواند؟
یکی از نقدهای دیگر این بود که جناب خان معمولا برای میهمانان خاصی می آمد و معمولا سوالاتی از میهمان برنامه می پرسدی که مطرح کردن شان برای خود رامبد جوان سخت بود اما این اثرگذاری در ابتدای فصل سوم وجود نداشت.
شاید در چندین برنامه اول این مشکلات وجود داشت. به همان دلیلی که ما با هم غریبه بودیم و هنزو روی فرم نیامده بودیم، هنوز حتی جنس صدای ما در آن استودیو نامشخص بود و من نمی دانستم که با چه تن صدایی باید صحبت کنم چون استودیو بزرگتر شده بود، همه اینها باید تست می شد. اما بعد از آن واقعا این طوری نیست پیشنهاد می کنم برنامه های جناب خان در حضور میهمان ها را در دوره بعد از عید ببینید.
مثلا ما میهمان هایی داشتیم که از نظر مردم اصطلاحا سلبریتی نیستند، مثل دکتر سپهر اربابی که منجم بودند یا آن دو دوست حشره شناس… دو تا از بهترین حضورهای جناب خان در کنار میهمانان در این دو برنامه شکل گرفت که سوالات خیلی خنده داری مطرح شد. من خیلی آن دو اتفاق را دوست داشتم و بازخوردهای عجیبی گرفتم.
اما به نظر می رسید جناب خان گرفتار یک جور سانسور شده، انگار مجبور است یک مقدار عقب نشینی کند.
ببینید یکی از نکاتی که جناب خان را جذاب کرده است این است که گاهی مردم حرف های خودشان را که دوست دارند به دیگران و گاهی مسئولین بزنند از زبان جناب خان می شوند. از طرفی من در کوچه خیابان از مردم می شنوم که اگر فلانی آمد این حرف را بهش بزن. صورم این است که در این یکی دو ماهه اخیر سعی بر این بوده که با تمام میهمانان آن تعامل برقرارشود.
نکته دیگری را فراموش نکنیم که در یک دوره ای نوع نگاه تلویزیون به خندوانه کمی متفاوت شد و دست ما کمی بسته تر شد که من واقعا دلیلش را نمی دانم. اما اخیرا به نظرم فضا مجددا بهتر و مثبت تر شده که قطعا شما هم تاثیر مثبتش را هم در کیفیت کار ما و هم در کیفیت کل برنامه شاهدید. البته واقعا از دکتر کرمی مدیر شبکه نسیم حسابی ممنونم. مرد فرهیخته ای که همیشه خیلی هوای ما را داشته.
ماجرای عاشقانه جناب خان و تعریف قصه درباره احلام هم کم رنگ تر شده بود.
این هم یکی از اشتباهات من در شروع فصل سه یود. خود من به عنوان پشت صحنه جناب خان، از این مسئله خسته شده بودم و کمتر سراغ آن رفتم اما دیدم مخاطب منتظر حرف زدن از احلام است.
از شروع فصل سوم، برای جناب خان، تیم نویسندگان در نظر گرفته شده. به نظر می رسد در این صورت یک مقدار از وضعیت بداهه پردازی او گم شده باشد. همکاری با این تیم چطور است؟
این مسئله را در نقدتان هم نوشته بودید. ببینید الان خواننده این نقد تصور می کند که محمد بحرانی برای جناب خان دارد از روی یک متن می خواند. در صورتی که اصلا متنی نوشته نمی شود. از فصل دوم که جناب خان وارد خندوانه شد، داستان به این شکل بوده که من خودم با کمک عروسک گردان ها و دوستم امیر سلطان احمدی، یک موقعیت نمایشی را در ذهنمان می آوریم، با رامبد مطرح می کنیم، وارد صحنه می شویم و مابقی آن همان جا اتفاق می افتد.
در فصل جدید هم دقیقا به همین نحو است، به امیر سلطان احمدی، دو یا سه نفر دیگر هم اضافه شده اند. دلیش هم این بود که ما فصل قبل صدتا برنامه رفته بودیم و احتیاج به نیروی تازه نفس داشتیم. حسام مقامی کیا، مهناز خطیبی، محمد عسگری و مهدی شاه پیری در همان پروسه اضافه شدند.
کنار هم می نشینیم و گپ می زنیم و به یک ایده کلی می رسیم. حالا یک خط کلی داریم و بعد از گپ با رامبد راجع به این خط کلی، وارد استودیو می شویم. یعنی در همین وضعیتی که خط کلی داستان را می دانیم، شصت یا هفتاد درصد اتفاقات، شوخی ها و دیالوگ ها موقع ضبط در می آید.
انتقادهایی که به جناب خان وارد بود تا حدی اصلاح شده و الان چند وقتی است که می بینیم مجددا جناب خان خودش را احیا کرده است. حتی در زمینه واکنش به مسائل روز و انتقادهای اجتماعی هم خیلی جسورتر عمل می کند.
بله. به نظر من این هم یکی از آن فاکتورهایی است که بعد از نقد شما اصلاح شد. جلسه ای گذاشتیم و به این نتیجه رسیدیم که واقعا باید به مسائل روز واکنش نشان بدهیم. یکی از مشکلاتمان این است که گاهی فاصله ضبط و پخشمان زیاد می شود و این پرداختن به اخبار داغ روز را سخت می کند.
به نظر می رسد جناب خان وقتی به صورت تک نفره کنار رامبد قرار می گیرد و قصه ای را پیش می برد جذابیت بیشتری دارد تا وقتی کنار میهمان برنامه می نشیند. به هر حال همه میهمان ها کنار جناب خان ترکیب خوبی ندارند.
ما برای رسیدن به یک قصه مدام جسه می گذاریم، اما شما می دانید قصه یک اتفاق هنری است و گاهی نمی شود و به یک قصه باحال نمی رسیم. خب طبیعتا اگر آن روز در کنار میهمان باشد بهتر است چون به هر حال میهمان سوژه دارد. ذاتا هم جناب خان همین بود گاهی داستان های خودش را می گوید و گاهی همراه میهمان است. یک موقع هایی هم است که فکر می کنیم با یک میهمان خیلی می ترکانیم، اما می رویم و می بینیم نشد.
از آن طرف با یک نفر که خیلی شناخته شده هم نیست می رویم و یک اتفاق عجیب و غریب و خیلی خوب می افتد که باورمان نمی شود. این مسئله باعث شده که ماجرا برای من هم فرمولیزه نباشد، سعی می کنیم که مکانیزم آن را پیدا کنیم، اما خیلی وقت ها نمی شود.
امیدواریم از این مطلب بهره کافی را برده باشید ، بزودی با شما همراه خواهیم بود در یک مطلب تازه تر از دنیای تلویزیون
مجله اینترنتی برگک آرزوی بهترینها را برای شما دارد.