با مجله اینترنتی برگک در یک مطلب تازه از سینما همراه باشید :
سال 1348 فیلم «قیصر» روی پرده آمد، کسی اما در روزهای اول تحویلش نگرفت. مسعود کیمیایی خودش را برای پذیرش دومین شکست در سینما آماده می کرد که خیلی زود ورق برگشت و مخاطبان برای دیدن فیلم صف کشیدند. برخی منتقدان و چهره های سرشناس به آن حمله کردند و برخی زبان به تحسین گشودند. زمان گذشت و «قیصر» در رده فیلم های موسوم به «موج نو» قرارگرفت و همچنان از آثار مورد بحث سینمای ما نزد مخاطبان عام و کارشناسان سینماست.
فیلم یک شناسنامه فرعی هم دارد: «نماد غیرت»… 10 شهریور سال 1395 فیلم فروشنده روی پرده آمده، خیلی زود مورد توجه قرار گرفته و هر کس از ظن خود درباره اش می نویسد و می گوید. تا پیش از اکران یک شناسنامه فرعی در برخی رسانه ها برایش انتخاب شده بود: «نماد بی غیرتی».فیلم را که ببینید، فارغ از دوست داشتن یا نداشتن و نیز ورای ارزشگذاری بر کیفیت فیلم، نمی توانید وجوه شباهت «فروشنده» و «قیصر» و التزام قهرمان هر دو فیلم به «غیرت» را انکار کنید. کاراکتر اصلی هر دو فیلم اشتراکاتی دارند و تفاوت هایی. شاید بعد از خواندن این مطلب با ما همداستان نباشید اما حداقل فایده اش، دیدن فیلم فرهادی از منظری دیگر است.
نحوه مواجهه
قیصر: به محض این که می فهمد چه اتفاقی افتاده، قاتی می کند و همان لحظه تصمیمش را می گیرد تا خودش دست به کار شود و انتقام خواهر و برادرش را از برادران آب منگل بگیرد. او دیگر هدفی در زندگی ندارد جز این که آن سه برادر را نیست و نابود کند. بنابراین همان لحظه پاشنه هایش را ور می کشد و از خانه بیرون می زند تا رد آن ها را بزند.
شخصیت شناسی
قیصر: پیشینه چندان خوبی نداشته؛ آدم پرشر و شوری بوده که برای مدتی به جنوب رفته و حالا در بازگشت به تهران، تصمیم گرفته به فکر زندگی و آینده خود باشد.با این حال اولین مواجهه مخاطب با او در تاکسی، شنان از آن دارد که قیصر کماکان بضاعت غلتیدن در مسیر نادرست را دارد، همچنان سر به هواست و ادبیاتش گزنده؛ منتها آداب مردانگی و مرام را فراموش نکرده و دوست دارد در قالب مردان نیک جلوه کند. فیلم با چند نشانه و نیز از طریق دیالوگهای قیصر، شناسنامه قهرمانش را پیش روی مخاطب قرار می دهد و حسی همراهی برانگیز ایجاد می کند.
عماد: یک آدم تمام عیارفرهنگی است. عماد در مدرسه ادبیات تدریس می کند و همزمان بازیگر تئاتر هم هست. همسر و جمع دوستانش نیز از اهالی هنر هستند. در کلاس درس، رویه ای نو و متفاوت از دیگر همکارانش در پیش گرفته و مثلا وقتی از فیلمنامه «گاو» حرف می زند، فیلم داریوش مهرجویی را هم برای دانش آموزان نمایش می دهد. علاقه عماد به فرهنگ و هنر را می توان در تک تک عناصر زندگی اش یافت؛ از تابلوهای خانه اش تا کتابخانه و نوع موسیقی ای که گوش می دهد. عماد با قیصر تفاوتی 180 درجه ای دارد؛ آرام است و مهربان و نشانه ای از جاهل مسلکی در او یافت نمی شود.
سبک زندگی
قیصر: در دهه 40 زندگی می کند؛ در روزگاری که تهران به عنوان مهم ترین شهر ایران هنوز توسعه فرهنگی و شهری نیافته. قیصر در محله فقیرنشین پایتخت زندگی می کند. این فقر فقط مادی نیست و از نظر علم و فرهنگ هم او متعلق به طبقه فقیر است. نوع ادبیات و نگرشش به زندگی گویای سطح پایین دانش و فرهیختگی اوست. در چنین جامعه ای فردیت آدم ها حرف اول را می زند؛ یعنی براساس آنچه فیلم به ما می دهد، مجبوریم بپذیریم محکمه و قاضی را می توان با پول خرید و اگر بشخصه حقت را نگیری، وا می مانی.
کیفیت انتقام
قیصر: در فیلم مسعود کیمیایی انتقام براساس نقشه ای واضح (حداقل برای بیننده) رخ می دهد. ما در مقام مخاطب متوجه می شویم که قیصر ابتدا به حمام می رود و طبق برنامه ای از پیش تعیین شده کریم را می کشد. بعد از آن نوبت رحیم است که در کشتارگاه به قتل برسد و در نهایت شاهد قتل منصور در ایستگاه راه آهن با ضربات چاقوی قیصر هستیم؛ یعنی یک شورش و عصیان بیرونی.
عماد: در «فروشنده» نقشه قتل متعرض برای مخاطب روشن نیست و تا لحظه آخر نمی دانیم در سر عماد چه می گذرد. اشاره کردیم او عاشق همسرش است و دوست ندارد با طرح شکایت، دوستانش را متوجه اتفاق هولناکی که برای رعنا رخ داده بکند. برای همین متجاوز را به خانه اش می کشاند و دادگاهی تک نفره راه می اندازد. او به کسی دیگر ظنین بوده و حالا که متهم واقعی را یافته، تصمیمی می گیرد، انتقامش را از طریق خدشه وارد کردن بر آبروی مرد، بگیرد. به مرور ماجرا ابعاد دیگری می یابد و جنس انتقام عماد رنگ عوض می کند؛ یعنی یک شورش و عصیان درونی.
عامل بازدارنده طغیان
قیصر: وقتی قیصر تصمیم به گرفتن انتقام از «برادران آب منگل» می گیرد، خان دایی متوجه این تصمیم می شود. او را منع می کند و قیصر را از عواقب کار می ترساند. استدلال خان دایی و مادر قیصر اما بر توصیه به انجام کار قانونی نیست. آن ها نگرانند که قیصر هم کشته شود. گریه معروف خان دایی اصلا دال بر نگرانی از عاقبت شومی است که منتظر خواهرزاده اوست. فیلم «قیصر» به شکلی غیرمستقیم سیستم قضا در دهه 40 را زیر سوال می برد.
ریخت شناسی مجرم
قیصر: منصور آب منگل به خواهر قیصر تعرض می کند. او پیش از خودکشی، نامه ای به مادر و برادرش می نویسد و آن ها را مطلع می کند. فرمان تصمیم به انتقام می گیرد اما چون قسم خورده که دست به چاقو نبرد، بدون سلاح به مغازه برادران آب منگل می رود و توسط رحیم و کریم کشته می شود. برادران آب منگل جزء لات های شهر هستند که تجاوز و قتل را جزء افتخارات خود می دانند و هرگز ابراز پشیمانی نمی کنند؛ یعنی لحظاتی که دوربین مسعود کیمیایی به آن ها نزدیک می شود، مخاطب اثری از ندامت در رفتار و گفتارشان نمی بیند. حتی در موعد انتقام قیصر، کلامی از طلب بخشش نمی شنویم.
فروشنده: مرد متجاوز در فیلم اصغر فرهادی، آدمی است که در خانواده حرمت دارد و متشخص است. نشانه ها می گویند در محل کار و بین هم محله ای ها نیز چنین جایگاهی دارد. او به زنش خیانت کرده و مدت هاست با زنی بدکاره ارتباط دارد اما «ظاهرا» مرام و مسلکش این نبوده که به کسی تجاوز کند. با این حال در سکنات و گفتار او نشانی از پشیمانی نمی بینیم و فقط این تک جمله را می شنویم: «وسوسه شدم.» آنچه از او شاهدیم، ترس از بی آبرویی پیش اهل خانواده است. از این منظر می توان متجاوزان فیلم «قیصر» و «فروشنده» را با یک چشم دید.
عمل طغیان
قیصر: در فیلم «قیصر» آنچه شخصیت اصلی را به فکر انتقامجویی می اندازد، تجاوزی است که به خواهرش (فاطی) شده. قیصر که از سفر جنوب باز می گردد، متوجه می شود کریم آب منگل مرتکب عملی شیطانی شده. این را هم می فهمد که برادرش توسط برادران کریم یعنی منصور و رحیم به قتل رسیده. این جاست که قیصر برای انتقام پاشنه ور می کشد. مسعود کیمیایی در فیلم همه مواد لازم برای عصیان را در اختیار قهرمانش قرار می دهد.آن هم در شرایطی که قیصر نسبت به سیستم قضا، خوشبین نیست.
فروشنده: در «فروشنده»مسئله تجاوز به شکلی دیگر مطرح می شود و درواقع اتفاقی که رخ می دهد از پیش برنامه ریزی شده نیست. زن عماد (رعنا) در خانه تنهاست، قصد حمام رفتن دارد و به ظن آن که همسرش زنگ خانه را به صدا درآورده، در را باز می کند. متجاوز به قصد رویارویی با زنی دیگر (که ظاهرا قرارهای مداوم با او داشته) پا به خانه می گذارد و مرتکب جنایت می شود. عماد برعکس قیصر به زودی متوجه متجاوز نمی شود؛ به سیستم قضا شک هم ندارد ولی در تصمیمی شخصی که ذکرش رفت، پا جای پای قیصر می گذارد تا خودش انتقام را مزه کند و دلش خنک شود!
فرجام قهرمان
قیصر: در فیلم مسعود کیمیایی، بالاخره پای نماینده قانون به وسط می آید. پلیس دنبال قیصر است و در نهایت طی یک تعقیب و گریز با شلیک پلیس کشته می شود. این صحنه پایانی فیلم است و کمی بعد از قتل منصور آب منگل رخ می دهد. چه بسا فیلمساز دوست نداشته قهرمانش را بکشد و مجبور به انتخاب چنین فرجامی برای قیصر بوده. به هرحال، براساس حسی که مخاطبان نسبت به فیلم داشته و دارند، مرگ قیصر قهرمانانه است.
فروشنده: فرجام قهرمان فیلم «فروشنده» حس چندگانه ای به مخاطب می دهد.بعضی ها به عماد حق می دهند و ته دلشان راضی است که متجاوز را به مرگ تدریجی رسانده اما برخی عقیده دارند باید حکم در دادگاه صادر می شد.خود فیلم هم به طور مطلق پای تصمیم قهرمان نمی ایستد کما این که در دیالوگ رعنا، عماد به خاطر انتقام شخصی مورد سرزنش قرار می گیرد. از حالات عماد روی صحنه تئاتر هم حس سرخوشی و رضایت ساطع نمی شود و چه بسا او مجبور شود یک عمر با عذاب وجدان زندگی کند.
امیدواریم از این مطلب بهره کافی را برده باشید ، بزودی با شما همراه خواهیم بود در یک مطلب تازه تر از دنیای سینما
مجله اینترنتی برگک آرزوی بهترینها را برای شما دارد.