سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد

با مجله اینترنتی برگک در یک مطلب تازه از سینما همراه باشید :

هفته نامه هشمهری جوان – مرجان فاطمی، محمدرضا کاظمی: «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان، علاوه بر این که در جشنواره فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد و بهترین فیلم در آرای مردمی شناخته شد، در نظرسنجی همشهری جوان هم بیشترین گوی طلایی را از منتقدان، نویسندگان سینمایی و بچه های تحریریه گرفت.

 

به خاطر این موفقیت، مصاحبه ای مفصل با مهدویان انجام دادیم اما فکر کردیم شاید الان که خیلی ها هنوز فیلم را ندیده اند، انتشار کل مصاحبه چندان جالب  نباشد یا مثلا بخش های مهمی از آن را لو بدهد. برای همین هم بخشی از مصاحبه را که ارتباط بیشتری با فضای کلی و حواشی جشنواره داشت، منتشر کردیم و بخش محتوایی آن را نگه داشتیم برای زمان اکران فیلم.

 

کارگردان نیمروز: سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد

بعد از دو اثر موفق «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار»، در «ماجرای نیمروز» یک جور تغییر مسیر در  فیلمبرداری داشتید. درواقع سعی کردید از سبک و سیاق همیشگی تان در خلق یک مستند سینمایی فاصله بگیرید و به سینمایی داستانی وارد شوید اما در همین حیطه هم باز یک جورهایی به سینمای مستند وفادار ماندید. با این حال بخشی از انتقادها هم به این سمت و سو رفته بود که محمدحسین مهدویان، این بار هم قصه ای تعریف نکرده یا «ماجرای نیمروز» به هیچ وجه بار دراماتیک ندارد و… این تغییر مسیر چطور اتفاق افتاد؟

به نظرم اقتضادی هر کار با کار دیگر فرق می کند. آدم با توجه به داستانی که می خواهد تعریف کند، فرمش را انتخاب می کند. مضاف بر این که هر کسی شیوه  سبکی برای فیلم ساختن دارد. این شیوه هم به تدریج و براساس تجربه شکل می گیرد. انگار آدم لحن خودش را از یک جایی به بعد پیدا می کند؛ مثل لهجه می ماند. نمی توانی مخفی کنی یا کنارش بگذاری. هر کاری هم بکنی باز همه می فهمند که تو امضا یا لحن خاص خودت را داری. این طبیعی است. تجربه ای که من در این سال ها به دست آوردم، لحن من است. چیزی نیست که بتوانم یکباره آن را کنار بگذارم. فکر می کنم به باورپذیری فیلم هم کمک می کند.

این فیلم هم از اول به صورت یک داستان شکل گرفته بود و هدفش روایت عین به عین رخدادها نبود. می خواست اتمسفر خاصی را به تماشاگر القا کند. در نتیجه به نظرم باید این طور کار می شد.

چقدر از داستان و شخصیت های اصلی که ما در فیلم با آن ها رو به رو هستیم، براساس واقعیت های موجود ساخته شده؟ یعنی ما در ماجرای نیمروز با یک واقعیت بازسازی شده رو به رو هستیم یا قصه ای که محمدحسین مهدویان براساس شنیده هایش از آن دوران ترسیم کرده؟

تخیل خیلی در این فیلم نقش دارد. ما جا به جایی های زمانی خیلی زیادی داشتیم و حتی گاهی اوقات بعضی از ویژگی های یک شخصیت را در شخصیت دیگری گذاشتیم. مبنای کار ما یک مطالعه تاریخی بوده. رخدادها یک جور برداشت مخیل از واقعیت ها یتاریخی بوده. درواقع داستان فیلم برایمان اهمیت بیشتری داشت تا این که بخواهیم یک واقعیت را بازسازی کنیم.

بعد از نمایش فیلم در سینماهای مردمی و کاخ جشنواره، صبحت های زیادی مطرح شد درباره این که هر کدام از شخصیت های اصلی، برگرفته از یکی از شخصیت های شناخته شده در آن عملیات هستند. یک جورهایی همه بعد از تماشای فیلم، دنبال پیدا کردن شباهت ها بودند.

بالاخره این هم از ویژگی های این کار است ولی خب نه. همیچ شخصیتی عینا بازسازی نشده. فیلم با دنیای که آن ها در آن زمان تجربه کردند، خیلی فاصله دارد. آن دنیا بسیار پیچیده و ترسناک بوده.

یعنی وقایع آن دوران در ماجرای نیمروز ساده تر نشان داده شده؟


بله دقیقا، خیلی ساده تر. اگر قرار بود پیچیدگی آن دوران به طور کامل نشان داده شود به زمان خیلی زیادی نیاز داشتیم. ضمن این که باید شخصیت های زیادتری را هم به تصویر می کشیدیم و در اندازه یک فیلم سینمایی نمی گنجید.

 

کارگردان نیمروز: سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد

مهدی زمین پرداز و هادی حجازی فر، دو بازیگری بودند که سابقه همکاری با آن ها را در «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» داشتید و به نظر می رسد مشکل زیادی از این بابت همکاری با آنها برایتان وجود نداشته. در کنفرانس خبری گفته بودید که برای نقش کمال از اول به حجازی فر رسیده بودید.


بله، اصلا نقش کمال برای هادی نوشته شد. هیچ کس دیگری را به جز هادی برای این نقش تصور نمی کردم. چون به نظرم کاراکتر کمال بسیار شبیه به احمد متوسلیان بود. مهدی زمین پرداز هم آن قدر نقش را باورپذیر درآورد که آدم آخر فیلم فکر می کند واقعا از دل تاریخ بیرون آمده. هر دو خیلی خوب در فیلم جا افتادند.

 

آن ها بازیگران بسیار توانمندی هستند که بار دو تا کار قبلی من را به دوش کشیدند. مهدی زمین پرداز کل مجموعه «آخرین روزهای زمستان» را با نقش حسن باقری پیش برد. بازیگری که بتواند 10 قسمت مجموعه را نگه دارد و خودش را به مخاطب بقبولاند، حتما بازیگر توانمندی است. تا جایی که بتوانم با هر دوی آن ها در کارهای بعدی هم کار می کنم.

بعد از این که اسم برخی از عوامل گروهتان در فهرست نامزدها قرار نگرفت، عصبانی شدید و در اینستاگرامتان پست اعتراضی نوشتید. واقعا به این عصبانیت نیاز بود؟


خیلی ها به من می گویند چرا آن قدر عصبانی شدی؟ راستش را بخواهید در موقعیت بدی قرار گرفتم. فکر می کردم کاش من نامزد نمی شدم اما زحمات بچه ها دیده می شد. من الان شش، هفت سال است دارم با این بچه ها کار می کنم. کاملا حس شرمساری به من دست داد از این که آن ها برای این که فیلم من خوب شود، چقدر فداکارانه خودشان را نادیده گرفتند و حالا من را نامزد کرده اند.

 

می توانستم ساکت بنشینم و بروم جایزه ام را بگیرم یا این که از حق بچه هایم دفاع کنم و بگویم که حواسمان بهتان هست. واقعا موقعی که این کار را کردم، خیلی ها به من گفتند اگر این پست رابرنداری ممکن است داورها توی کاسه ات بگذارند. گفتم اتفاقا طوری نوشته ام که  اصلا به من سیمرغ ندهند. مگر می شود یک فیلم، فیلمنامه خوبی نداشته باشد اما این همه مورد توجه قرار بگیرد؟ اصلا غیرممکن است. یک جور انتحار کردم که یک وقت به من جایزه ندهند.

پس ناراحت نشدید که به عنوان بهترین کارگردان امسال انتخابتان نکردند؟


اصلا، خدا خودش شاهد است که اصلا ناراحت نشدم. همه اش نگران بودم نکند باز من را صدا کنند. وقتی اسمم را صدا نزدند، آرام شدم. خیالم راحت شد. انگار باری از روی دوشم برداشته شد. نمی دانستم آن بالا باید چه بگویم؟ یا مثلا چطور با داورها دست بدهم.

برای همین هم وقتی به دعوت محمود رضوی برای گرفتن جایزه بهترین فیلم رفتید بالا با هیچ کدام از داورها دست ندادید؟


خیلی وقت ها کارها و مناسباتمان ریاکارانه است. می خواهیم طوری رفتار کنیم که واقعی نیست. من فقط حس واقعی ام را نشان دادم. خیلی ها گفتند تو که ناراحتی چرا در جشن نامزدها شرکت کردی؟ گفتم ما از روز اول قواعد جشنواره را پذیرفتیم که در آن شرکت کردیم. من وقتی فیلمم را به جشنواره می فرستم؛ یعنی باید در تمام مراحل حضور داشته باشم. باید قانون جشنواره را رعایت کنم اما حق دارم اعتراض هم بکنم. این که قرار باشد هر کسی ناراضی است، جشنواره را تحریم کند، درست نیست، البته آن هایی هم که این کار را کردند، حتما دلایل خاص خودشان را داشتند.

 

کارگردان نیمروز: سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد

شما استدلال بهروز افخمی را درباره اینکه پنج نفر از داوران تابعیت دوگانه داشتند و می ترسیدند به فیلمی علیه منافقین رای دهند، قبول دارید؟


راستش را بخواهید فکر نمی کنم این طوری باشد. اتفاقا این جور وقت ها از نادانی و کج فهمی کسانی می خوریم که خیلی داعیه دار انقلاب و ارزش ها هستند. خیلی از افرادی که ما فکر می کنیم توی فضای فیلم های ما نیستند، اتفاقا خیلی بیشتر این فیلم ها را می پسندند.

یکی از داورانی که به نظر می رسید اصلا توی این فضاها نباشد، آن شب به من گفت که فیلمت را دیدم و خیلی خوشم آمد. بعضی افراد هستند که فکر می کنند صلاح مملکت و نظام را بهتر از هر کسی می دانند. همه جا هم هستند. خیلی هم سابقه درخشانی ندارند؛ نه فیلم خوبی ساخته اند، نه  کار مهمی در کارنامه دارند اما هم در شورای صدور پروانه ساخت و نمایش هستند، هم داوری می کنند، هم برنامه تلویزیونی دارند، هم صاحب نظرند و… این ها بیشتر با فیلمی مثل ماجرای نیمروز مخالفت دارند. این ها خطرناک تر از داوران دوتابعیتی هستند.

امضایی را که در فیلمسازی لحاظ کردید، قرار است در فیلم های بعدی هم حفظ کنید؟


بله، موضوع را شاید تغییر دهم و مثلا راجع به موضوعات اجتماعی بسازم یا فیلم روز کارکنم اما در سبک و سیاق باز هم همین حال و هوا را دارم، چون از این حس که عواطف و احساسات به شکل خیلی موجز و مینیمال بیان شود و غلیظ نباشد، خوشم می آید. دلم می خواهد فیلمی بسازم که خیلی واقعی به نظر برسد. دنبال وضعیت های معمولی هستم که بحران را درون خود داشته باشد.

 

شاید یکی از دلایلی که فکر می کنم مردم ماجرای نیمروز را دوست دارند این است که در طول فیلم اضطراب را درک می کنند. غیر از صحنه درگیری آخر حتی درگیری زیادی در فیلم نشان نمی دهم اما تماشاگر واقعا آن اضطراب حاکم بر فضای فیلم را دریافت می کند و با فیلم همراه می شود. این مسئله برایم خیلی جذاب است.

آدامس حاشیه ساز در اختتامیه


آدامس جویدن محمدحسین مهدویان و بازیگران فیلم روی سن به یکی از حاشیه های مهم اختتامیه جشنواره سی و پنجم بدل شد. خیلی ها انتقاد کردند، خیلی ها هم خوششان آمده بود و خیلی ها هم گفتند این کار مهدویان، یک جورهایی برنامه ریزی شده بوده اما وقتی از خودش می پرسیم، می گوید که ماجرا کاملا اتفاقی بوده.

او می گوید «زمانی که در اختتامیه نشسته بودیم، مهدی زمین پرداز که از آرام ترین اعضای گروه ماست، یک آدامس خورد و نفری یک آدامس هم به من و هادی حجازی فر و بقیه تعارف کرد. مطمئن بودم روی سن نمی روم. با این حال موقعی که داشتند اسامی بخش بهترین کارگردانی را می خواندند، یک کاغذ از توی جیبم درآوردم که اگ رپنج درصد صدایم کردند، آدامس را بگذارم توی کاغذ و بگذارم توی جیبم.

 

 

کارگردان نیمروز: سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد

 

ما که قرار نبود روی سن برویم. یک مرتبه آقای رضوی همه را صدا کرد که بیایید بالا. بچه ها همه غافلگیر شدند. بعد هم من مدل آدامس خوردنم همین طوری است. اصولا آدامس جویدن را کار بدی نمی دانم. (می خندد). اما اصلا چیز برنامه ریزی شده ای نبود. حالا نمی دانم چرا این قدر بحث برانگیز شده این آدامس. کلا فضای اختتامیه آن قدر استرس دارد، همه آدامس می جوند که تا حدی بر این استرس غلبه کنند.»

روایت محمدحسین مهدویان از انتخاب جواد عزتی و احمد مهران فر برای ماجرای نیمروز

شاهکار کمدین ها

محمدحسین مهدویان در «ماجرای نیمروز» پای بازیگران شناخته شده کمدی را به فیلمش باز کرد و روی چهره های متفاوتی مثل جواد عزتی یا احمد مهران فر دست گذاشت؛ چهره هایی که بیشتر در کارهای کمدی برای مردم مطرح بودند و این جا برای اولین بار، قالب همیشگی را شکستند و بسیار درجه یک ظاهر شدند. درباره این انتخاب ها با مهدویان گپ زده ایم.

چرا کمدین ها؟

من اصولا راحت ترم از بازیگرانی استفاده کنم که اصلا چهره نیستند. به هر حال داشتم وارد فضای تازه ای می شدم و محمود رضوی، تهیه کننده اثر هم تاکید داشت که چون فیلم قرار است بفروشد و باید اکران موفقی داشته باشد، بهتر است به این مسائل فکر کنیم، چون فیلم سخت و گرانی بود و باید مطمئن می شدیم که در فروش موفق می شود.

 

بعد از جلسات مختلف به این نتیجه رسیدیم که ریسک نکنیم و از بازیگران چهره استفاده کنیم ولی برای من راحت نبود. تصویری که مثلا از کاراکتر صادق داشتم، کاملا تازه بود و دلم نمی خواست کسی آن را بازی کند که شاید قبل از این، بارها نقش هایی شبیه صادق را بازی کرده.

 

فکرکردم دستکم نباید سراغ آدم هایی بروم که قبلا چنین تجربه ای داشته اند. گفتم سراغ بازیگرانی بروم که برای این کار مجبور شوند از ابتدا شروع کنند؛ یعنی همه آنچه را که قبلا تجربه کرده اند، کنار بگذارند و مثل روز اول بازی را شروع کنند. احمد مهران فر و جواد عزتی باید همه چیز این نقش را از ابتدا می ساختند، چون هیچ عقبه ای از این نقش ها نداشتند.

 

کارگردان نیمروز: سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد

خودشان تعجب نکردند؟

برای خودشان هم عجیب بود که چرا آن ها را انتخاب کرده ام ولی خب طبیعتا مکانیزم طوری بود که مجبور شدند چهره جدیدی از خود نشان دهند. ممکن است تماشاچی در لحظه اول، با ذهنیت قبلی با آن ها رو به رو شود اما بعد از مدت کوتاهی آن ها رامی پذیرد. به نظرم خیلی موفق بودند و همان طور که دیدید، جواد هم برای این نقش مکمل، نامزد شد. این انتخاب برای خودم جداب بود.

 

حس کردم دارم یک کار جدیدی انجام می دهم؛ مثلا می توانستم از مهدی پاکدل بخواهم نقش صدق را بازی کند. از آن جا که خیلی شبیه نقش هایی بود که قبلا بازی کرده، حتما کار خوبی هم از آب در می آمد اما برای من دیگر جذاب نبود، چون شبیه نقش هایی بود که قبلا بارها از او دیده بودم. اتفاقا از مهدی درخواست کردم با این که خیلی بازیگر توانمندی است، نقش کشمیری را بازی کند.

ساخت کاراکترها چقدر طول کشید؟

احمد مهران فر و جواد عزتی، به شدت موقعیت را درک کردند. البته یک جاهای احساس می کردم که نقش دارد از دستشان در می رود. کار من اتفاقا این بود که آن لحظه ها را مهار کنم ولی وضعیت را خیلی خوب شناختند، البته من هم دنبال هر بازیگری نرفتم. دست روی بازیگرانی گذاشتم که در تئاتر بسیار حرفه ای هستند و بازیگری واقعا مسئله شان است.

امیدواریم از این مطلب بهره کافی را برده باشید ، بزودی با شما همراه خواهیم بود در یک مطلب تازه تر از دنیای سینما

مجله اینترنتی برگک آرزوی بهترینها را برای شما دارد.

لینک منبع

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up