با مجله اینترنتی برگک در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :
از حذف نامات از لیست منتخبین ترانههای تیتراژ در برنامه «سهستاره» شروع کنیم. اتفاقی که خیلیها را متعجب کرد و خود تو هم به حدف اسمت واکنش نشان دادی. داستان چه بود؟
من هفته گذشته ویدئویی برای تیم «سهستاره» ضبط کردم و تیتراژ برنامه «آرام میگیریم» را با عوامل این برنامه رکورد کردیم. چون پیشبینی بچهها این بود که جزء برگزیدههای تیتراژ هستم و قاعدتاً هم باید اینگونه میشد. ولی اتفاقات عجیب و غریبی افتاد. در چند شب گذشته خیلی از هوادارانم کامنتهایی در پستهای بیربط به این موضوع گذاشتند و از من پاسخ میخواستند که چرا نام من میان منتخبین نیست. اتفاقات زیادی در سایتهای سازمان و برنامه افتاده و این سوال خود من هم هست که کسی به آن پاسخی نداده. به اعتقاد من، هر کسی که در این زمینه تصمیمگیرنده بوده، باید به مردم پاسخ بدهد و این بیاحترامی به سلیقه مردم است.
من برای این سریال «آرام میگیریم»، بیش از سه ماه زحمت کشیدهام تا این ترانه تولید شود. تهیهکننده و کارگردان میدانند چهقدر شعر و موزیک ادیت شد و شاید 14 شعر نوشتیم تا به این رسیدیم. اینجا اولین جایی است که من صحبت میکنم و یکی باید بیاید پاسخ دهد. اگر سلیقه مردم باید باشد، مردم بگویند کدام تیتراژ بهتر است و اگر مردم بخواهند به سلیقه شما رأی بدهند، بگویید مردم بیایید و به سلیقه ما رأی بدهید. من در میان داوران اسمهایی را دیدم که بعید میدانم فرصت کنند و موسیقی گوش بدهند!
من یک بار تیتراژ داشتم و در «سه ستاره» انتخاب شدم و قبل از آن هم میدانستم که انتخاب میشوم. اگر قرار است مردم به سلیقه این آقایان رأی بدهند، بگویند مردم محترم و گرامی، به سلیقه ما به این افرادی که هستند رأی بدهید! خدا را شکر در لیست نامزدها چند نفر اینکاره و از دوستانمان هستند. نمیگویم که بقیه بچهها بد، ولی نبودن اسم کسی که در تیتراژ نامدار و کارش را بلد است، صحیح نیست. 50 شب این تیتراژ روی آنتن است و همین الان هم روی آنتن است و واقعاً من منطقی پشت این انتخاب نمیبینم.
جالب بود که مثلاً اعلام کردند که محسن یگانه چون تیتراژ «ماه عسل» را خوانده، خودمان ایشان را حذف کردیم. آقای سالار عقیلی خودشان انصراف دادند ولی درباره من هیچ توضیحی ارائه نشد. فکر میکنم با این تفاسیر، تنها هنرمندی که بدون دلیل اسمی از او برده نشد و نیست، من هستم و این عجیبترین جای بازی بود.
برای ویدئویی که از تو برای این برنامه گرفته شد، عنوان شده بود که تو در انتخابهای این برنامه هستی؟
گفتند که تیمی روی این قضیه کار میکند و قاعدتاً تو هم هستی و احتمالاً مقام میآوری. تکلیف تیتراژ مشخص است و حتی در سایت خودتان در یک نظرسنجی از مردم عام بپرسید، تیتراژهای سال گذشته را مرور کنید و ببینید کدام کار گرفته است. حتی بچه سهساله هم این تیتراژ را میخواند و کلی فیلم از آن در اینترنت است. مثلاً فکر کن سه بازیکن اصلی تیم ملی را یکباره کلاً دعوت نکنی. حتی در آنجا هم پاسخگو هستند و مربی تیم میگوید به دلیل مسائل انضباطی یا دلایل دیگر، دعوتش نکردیم؛ ولی نمیتواند بگوید بهخاطر کیفیت دعوتش نکردیم. چون بازیکن دقیقاً همان نمایش قبلی را دارد.
من خیلی واضح با همه صحبت کردم و طرفداران من پاسخ میخواهند. طرفداران تیتراژ، فقط طرفداران من نیستند و شامل اشخاص عمومی هم میشوند. چون آن تیتراژ در تلویزیون برای همه مردم پخش میشود و قرار نیست همه آنها فنهای دوآتشه من باشند. من کارم همین است و باید یکی بیاید به من و هوادارانام پاسخ بدهد که دلیل حذف علی لهراسبی از میان هایلایتهای تیتراژ ایران در این رقابت چیست.
اصولاً این داستان کمی سوءتفاهمبرانگیز شده است.
کسانی که در عرصه موزیک نیستند که نباید بیایند و در این مقوله نظر بدهند. من فکر میکنم قضیه فراتر از اینها است. شاید سیاست این برنامه باشد؛ ولی هر چیزی هست، وقتی به حقوق شخصی یک نفر میرسیم، نباید به دلایل شخصی یا غیرشخصی، حق یک نفر را نادیده بگیریم. نبودن من در تیتراژ، به اعتبار من لطمه میزند و همه مردم میگویند چرا علی لهراسبی نیست. رقابت تیتراژهای سال در اینجا مطرح است و نمیشود چندین نفر که در این زمینه تخصصی ندارند، من را حذف کنند.
به این فکر کردهای که شاید چون تو یک بار این جایزه را بردهای، خواستهاند این جایزه به دیگران برسد؟
مگر میشود؟ اگر قرار است دست به دست بچرخد، به من دوستانه میگفتند که تو در رقابت بردهای ولی انصراف بده و من هم قبول میکردم.
ممکن است بازی رقابت شبکهها هم باشد. چون شبکههای دیگر هم بودهاند، اگر تو هم بودی، اکثر برگزیدهها از شبکه دو میشدند.
من از همکاران محترمام عذر میخواهم ولی اگر من هم بودم، همه از شبکه 2 میشد. این مسأله واقعاً برای من یک سردرگمی است. من که انتخاب نمیکنم در کدام شبکه باشم. روال تیتراژخوانی به این صورت است که سریالی به تو پیشنهاد میشود و از همه لحاظ آن را بررسی میکنی. حال من واقعاً خوب نیست و با این موضوع نمیتوانم کنار بیایم.
فکر میکنی سلیقه داوران این برنامه (اعم از رسانههای مختلف، خبرگزاریها و…) تا چه حد به سلیقه عمومی نزدیک است که برای این برنامه انتخاب شدهاند؟
خیلی از این رسانهها اصلاً رسانه موسیقی نبودند و تخصصی ندارند. هر کسی در جایگاه خودش است و من قاعدتاً نمیتوانم بروم و صلاحیت یک نفر را برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تشخیص بدهم! خدا را شکر که من حاشیهای هم ندارم و بیش از 20 کار ارزشی خواندهام و فکر نمیکنم کسی به اندازه من در این زمینه فعالیت کرده باشد. نه اینکه بگویم برای جایی کار سفارشی خواندهام، ولی اعتقاد دارم و میدانم مدیون آنهایی هستم که برایشان کار خواندهام.
هیچ عامل بیرونی باعث این موضوع نشده است؟ مثلاً اختلاف تو با عوامل این برنامه یا هر چیز دیگری؟
من با کسی اختلافی ندارم و همه از دوستان من هستند. من با احسان علیخانی حرف زدم و ویدئو ضبط کردم.
نظر احسان چیست؟
خودش هم تعجب کرده! من «فاصلهها» را خواندم و تا کنون نزدیک به 5میلیون نفر، این ترانه را آهنگ پیشواز خود قرار دادهاند. مگر میشود آن را با سلیقه شخصی، از میان کاندیداها کنار گذاشت.
فکر میکنم به اندازه کافی در مورد «سه ستاره» صحبت شد. کمی هم درباره سایر مسائل گپ بزنیم. تیتراژها و موسیقیهایی که در قالب ترانه تیتراژ سریالها در سالهای گذشته ارائه میشدند، بعضاً تبدیل به یک موج بزرگ میشد و تو نمونه بارزی هستی که بسیاری از کارهایت، در این فرم منتشر شد. فکر میکنی ترانههای تیتراژی که در سالهای اخیر منتشر شده و میشوند هم با همین اقبال مواجه میشوند؟
زمانی تیتراژهای تلویزیونی، در موسیقی کشور جریانساز بودند و چرا این روند امروز کمرنگ شده است؟ چون رسانههای تصویری زیاد شده و بیننده رسانهها تقسیم میشوند. نمیتوان فضای مجازی را با 5 سال پیش مقایسه کرد. وقتی فضای مجازی اینقدر قوی شده، قاعدتاً تأثیرگذاری شبکههای تلویزیونی هم کمتر میشود. ما کارمان را به همان صورت قبل و به درستی انجام میدهیم. تیتراژ همین سریال «آرام میگیریم» را با موزیکهای قبلی من مقایسه کنید و ببینید آن را به سمت موزیک روز بردهام.
علیرغم اینکه تو کارهای شنیدهشده زیاد داری، ولی در زمینه اجرای زنده در تمام این سالها کمکار بودهای. دلیلش چیست؟
من متأسفانه با هیچ شرکتی قرارداد نداشته و برای مدیریت برنامههایم، همیشه دچار چالش بودهام. همه اینها احتیاج به یک مجموعه و شخصی دارد که در این زمینه تجربه داشته و بتواند اجراهای زنده متعدد و متوالی را فراهم کند.
به نظر میرسد خودت هم در این زمینه مقصر بودهای و بیش از حد در شغل دوم و شرکت تبلیغاتیات غرق شدهای و بیشتر وقت خود را آنجا سپری میکنی.
بله، واقعاً درست است. خدا را شکر آهنگهایم را منتشر میکنم ولی کنسرت کم داشتهام.
بله، دوستش دارم. چون در آن خلاقیت هست و هر روزت با روز قبل فرق میکند و مقوله عجیبی است. ما استراتژی تبلیغات مینویسیم و هر بار به چالش کشیده میشویم. وقتی بیلبوردت را در سطح شهر میبینی یا کمپین تبلیغاتی مینویسی یا اسم خوب درست میکنی، از کارت لذت میبری. ولی من با حرفت صددرصد موافقم که برنامههایم به خوبی مدیریت نشده است. من 9 ماه بعد از هیت شدن «فاصلهها» کنسرت گذاشتم و هیچکس چنین موقعیتی را از دست نمیدهد. باید همان موقع که سریال پخش میشد و ترانه تیتراژش هیت شده بود، همه جای ایران را با کنسرتهایم پر میکردم. اکنون منظمتر شدهام و تقریباً ماهی یک ترانه منتشر میکنم. کارهای آلبوم و ویدئوکلیپ را هم با جدیت بیشتری پیگیری میکنم.
کسی که در شرکتهای تبلیغاتی، استراتژی تبلیغاتی برای کمپینها مینویسد، مگر می شود خودش تا این حد دور از بازیهای تبلیغاتی باشد؟
کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد! من واقعاً روی خودم متمرکز نیستم. این ایده خوبی نیست که فکر کنیم هر کسی در هر زمینهای تخصص دارد، بتواند برای خودش هم همان کار را بکند. مثل دکتر روانشناسی میماند که همیشه خودش مشکل خانوادگی دارد!
دور جدید فعالیتهای کاریات با زایا سلیمان به عنوان مدیربرنامه و تهیهکننده شروع شده است.
من اولین موزیکها و اجراهایم را با زایا شروع کردهام و یک ارکستر مشترک با احسان خواجهامیری داشتیم و اولین برنامه هایمان با ارکستر مشترک بود. به دلیل ترافیک کارهایم، کمی بینمان فاصله افتاد و الان به نتیجه رسیدهایم که با هم دوباره شروع کنیم و امیدوارم با تجربه زایا و سابقه من، ارتباط موفقی صورت بگیرد.
تو در دورههای مختلف با هنرمندان متفاوتی همکاری کردهای؛ از شادمهر عقیلی و بهروز صفاریان گرفته تا روزبه بمانی و محمد ناهیدی و حدیث دهقان و… چرا این تیم همیشه در حال تغییر بوده است؟ فاکتورهای تو برای انتخاب تیم کاریات چیست؟
انتخابهای من نسبت به سلیقهام در موسیقی صورت گرفته است. از تکرار هم فراریام. یعنی اگر در یک سبک و استایل، اثری همهگیر شود، اصلاً حاضر نیستم تکرارش کنم؛ مگر اینکه واقعاً خود من را راضی کند. دوست دارم با موزیسینهایی که حرف جدیدی دارند کار کنم. من یکسری طرفدار پروپاقرص دارم که دوست دارند من در یک فضای کاری ثابت، آثارم را منتشر کنم. بارها به آنها گفتهام که این تکرار مکررات، اصلاً در ذائقه من نیست و بر اساس همین استراتژی، در آلبوم جدید من هم اتفاقات جالب و ویژه زیادی افتاده است.
ماهیت صدای من کلاً ماهیتی غمگین داشته و دارد. من حتی اگر آثار ریتمیک و شاد هم بخوانم، آن تم صدا همیشه کار خودش را میکند. ولی واقعیت این است که من کار حرفهای میکنم و اصلاً نمیخواهم سلطان غم باشم! من باید پکیج باشم، موسیقی هاوس و عاشقانه و غمگین داشته باشم و نمیدانم چهقدر موفق بوده و هستم. ولی اصلاً دوست ندارم آثارم فقط در یک ژانر و فضای کاری ارائه شود.
دوستی تو و محسن یگانه همیشه خیلی جدی و دوطرفه بوده. چرا دیگر اثر مشترکی از شما منتشر نمیشود؟
نشده که کار کنیم. محسن هنوز هم دوست نزدیک و صمیمی من بوده و هست و همین چند ساعت پیش با هم حرف زدیم.
یک کار مشترک و موفق هم به نام «بعد رفتنت» با هم داشتید که خود محسن یگانه در گفتوگویی گفته بود که دوست داشته این قطعه را خودش بخواند ولی چون تعهد داشته به تو واگذار کند، تا ابد حسرتش را میخورد.
بله، زمانی که این اثر را برای من ساخت، گفت که علی، این را میخواهم خودم بخوانم و در ازای آن، دو قطعه دیگر برایت میسازم و من در جوابش گفتم: «همین که گذاشتم «سکوت» را بخوانی، بهت رحم کردهام!» چون سکوت را برای من ساخته بود.
زایا سلیمان: یک بار هم محسن یگانه در کنسرتش و در حضور علی گفت: «قطعه «سکوت» را برای علی لهراسبی ساخته بودم و اگر آن قطعه را خوانده بود، الان او روی این صحنه بود و من داشتم آهنگ او را زمزمه میکردم!»
لهراسبی: محسن گفت هر آهنگی که برای لهراسبی ساختم و او نخواند و خودم خواندم، گرفت و هیت شد. میخواهم از این به بعد هم برای علی کار بسازم و بگویم نخواند تا خودم آن را اجرا کنم و هیت شود! (خنده)
سؤال آخرم درباره مرتضی پاشایی است. در تمام دوران تقاهت پاشایی، تو نزدیکترین همکار به او بودی، ولی کمتر خواستی در جریان رسانهای آن اتفاق، پررنگ باشی. درباره آن روزها و اتفاقات تلخی که از سوی اهالی موسیقی در آن زمان شاهد بودیم، حرف میزنی؟
زیاد نمیخواهم درباره آن مسائل حرف بزنم. بیا این بحث را ببندیم؛ ولی اگر قرار باشد درباره خود مرتضی حرف بزنم، باید بگویم رفتن او خیلی حیف بود. اگر آنقدر دل مردم بابت رفتن مرتضی شکست، بخش کوچکی از آن به خاطر هنرش بود. بخش عمده این ابراز توجه و ابراز احساسها، به انرژی بینظیر او بود که از بین ما رفت.
یک خاطره کوچک درباره مرتضی میگویم به عنوان صحبت پایانی تا متوجه تفاوتهای این آدم با دیگران شوید. سه روز قبل از فوت مرتضی بود که من لباس مخصوص اتاق نگهداری ویژه را پوشیدم و از پشت شیشه، مرتضی را نگاه میکردم. همه نزدیکان مرتضی میدانند که او تکیهکلامی داشت که وقتی در جمعهای دوستانه، فضا کمی ساکت میشد، مرتضی یکباره با صدای بلند میگفت: «حالا دست دست…» و دست میزد تا فضا کمی از آن سکوت بیرون بیاید و همه با هم میخندیدند و فضا عوض میشد. «حالا دست دستِ» مرتضی، معروف بود. آن روز مرتضی به سختی نفس میکشید و حتی حرف هم نمیتوانست بزند. من خیلی حالم بد بود و حسابی به هم ریخته بودم. زیاد هم وارد اتاق آی.سی.یو نمیشدم، چون نمیخواستم حال بد و نامناسب من، روی مرتضی اثر بگذارد و بسیار غمگین بودم. آن روز مرتضی از پشت شیشه و با دست به من اشاره کرد که پیشاش بروم. یعنی از حالت چهره من فهمیده بود که بههمریختهام. با دست اشاره کرد بروم داخل.
با زحمت زیاد سعی میکرد که ماسک را از روی دهانش بردارد و به من چیز مهمی بگوید. پدرش هم کمک کرد تا ماسک را به زحمت از روی صورتش بردارد و با همان صدای نحیفی که به زحمت از حنجرهاش خارج میشد، رو به من گفت: «حالا دست دست…»! سه روز مانده بود به فوتاش. همه وجود من را غمی به بزرگترین اندازه ممکن فرا گرفت. مرتضی در آن شرایط هم میخواست آن آدمهایی که آنجا هستند را خوشحال کند. واقعاً برای من در آن شرایط قابل درک نبود. همین قلب بزرگ مرتضی وجه تمایز اصلی او و دیگران بود که اندوهی به این وسعت را در کشور باعث شد. خدا رحمتش کند. واقعاً مرتضی حیف شد و غم مرتضی تا ابد در تاریخ موسیقی ایران خواهد ماند.