بعد از فَوت معاویه در سال 60 هجری، از طرف حکومت نامه ای به دست حاکم مدینه رسید مبنی بر بیعت گرفتن از امام حسین علیه السّلام برای خلافت یزید بن معاویه. این دستور قطعی بود، امام یا باید بیعت می کرد و یا کشته می شد، زیرا به سبب شخصیّت برجسته امام حسین علیه السّلام هم به لحاظ نَسَبی که نواده رسول الله صلّی الله علیه و آله است و هم به لحاظ فضائل بَرین که فردی شاخص در جامعه است، امکان ندارد ایشان زنده باشند ولی با یزید بن معاویه، بیعت نکنند. به بیان منطقی، زنده بودن امام و بیعت نکردن با یزید بن معاویه، “مانعه الجمع” است؛1 بیعت نکردن امام با یزید بن معاویه، مایه کاهش اعتبار خلافت وی و یا حتی سبب از بین رفتن مشروعیّت حکومت می باشد. برای همین، اگر امام علیه السّلام می خواهد زنده بماند، باید با یزید بن معاویه بیعت کند یعنی خلافت او را بپذیرد.
تکرار عبرت آموز تاریخ
نظیر این مطلب در جریان تعیین جانشین رسول خدا صلّی الله علیه وآله نیز اتّفاق افتاد. بعد از معرّفی جناب ابوبکر به عنوان خلیفه رسول الله صلّی الله علیه و آله، تعدادی از صحابه، خلافت او را قبول نکردند و با او بیعت نکردند؛ یکی از مخالفین، امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام بود امّا از آنجا که امام علیّ علیه السّلام در میان صحابه رسول خدا صلّی الله علیه و آله، برجسته ترین آنها بود، عدم بیعت ایشان به معنای عدم مشروعیّت حکومت تلقّی می شد؛ پس به هر قیمتی باید از حضرت علیّ علیه السّلام بیعت گرفته شود.2
چون بر سیّد الشّهداء علیه السّلام، روشن و واضح بود که بیعت گرفتن از ایشان برای یزید حتمی است، نهضت جهانی خود را آغاز کردند.
توجّه دارید که بیعت حضرت حسین بن علیّ با یزید بن معاویه به معنای تأیید خلافت یزید می باشد و سبب مشروعیّت حکومت او می شود از این رو امام در یکی از سخنان خود فرمودند: اگر در روی زمین هیچ پناهگاهی نداشته باشم با یزید بن معاویه بیعت نمی کنم.3
تصمیم امام، حرکت از مدینه به مقصد مکّه مکرّمه بود تا در ایّام عمره و حجّ یعنی ماه ذی القعده و ذی الحجّه که تعداد زیادی از مسلمانان برای انجام مناسک حجّ به حجاز می آیند، با ایشان ارتباط برقرار کرده و پیام نهضت و حرکت اصلاحی خود را به حاجیان برساند.
وصیتی که بارها باید خواند
حضرت اباعبدالله علیه السلاّم، هنگام خروج از مدینه، وصیّت نامه ای مرقوم کردند و نزد برادرشان محمّد بن حنفیّه گذاشتند. متن وصیّت نامه امام حسین علیه السّلام را با هم مرور می کنیم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
«هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّهِ أَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ]علیه السّلام[ فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی یَا أَخِی إِلَیْکَ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَیْنُ الْکِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ ». 4
ابتدای وصیّت با شهادت به وحدانیّت خدای متعال و نبوّت خاتم پیامبران محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و مسأله معاد، شروع شده است. امام به اصول دین اسلام اذعان و اقرار کردند که آیندگان در جریان نهضت حسینی، ایشان را خارجی (یعنی خارج از دین و آشوب گر) نخوانند. در ادامه هدف از نهضت خود را در سه مطلب مشخّص کردند:
اوّل، ایجاد اصلاح در امّت جدّ خود رسول الله صلّی الله علیه و آله؛ اباعبدالله علیه السّلام نهضت خود را در سال 60 هجری یعنی 50 سال بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله آغاز کرد. برای درک عظمت نهضت حسینی، باید بدانیم در این 50 سال چه بر سر امّت اسلامی آمده که سیّد الشّهداء علیه السّلام راهی جز شهادت در راه خدا، نداشت5 و فرمود: «می خواهم در امّت جدّم اصلاح کنم.»6
دوم، امر به معروف و نهی از منکر؛ تکلیف مهمّی که ضامن سلامت معنوی جامعه دینی است ولی متأسّفانه در عصر ما کمتر به آن توجّه می شود. امام حسین علیه السّلام فرمودند: «آیا نمی بینید که به حقّ عمل نمی شود و از باطل، نهی نمی شود؟ در چنین شرایطی مومن باید آماده لقاء خدا (و کشته شدن در راه خدا) باشد.»7
سوم، عمل کردن به سیره رسول خدا صلّی الله علیه و آله و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛ “سیره” در زبان عربی از ماده “سِیر” است. سِیر یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن. “سیره” یعنی نوع راه رفتن، سیره بر وزن فِعله است که در زبان عربی بر نوع دلالت می کند.8 معلوم می شود در 50 سال بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله، چگونه سیره رسول الله صلّی الله علیه و آله و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام تغییر کرده که سیّد الشّهداء علیه السّلام می فرماید: «می خواهم به سیره پدرم و جدّم عمل کنم».
در پایان هم به صورت یک قضیّه خبریّه محقَّق الوقوع فرمودند: «هر کسی دعوت حقّ مرا بپذیرد، خدا نسبت به حقّ اولی است (یعنی در واقع خواست خدای متعال را انجام داده است) و هر فردی که دعوت مرا نپذیرد، صبر می کنم تا خدا بین من و مردم، حکم کند».
=====================================
پی نوشت:
1) همین مطلب را عبیدالله بن زیاد به امام حسین علیه السّلام گفته است، به نقل مرحوم مجلسی در بحار الأنوار ج45 ص، امام فرمودند: «ألا و إنّ الدعیّ بن الدعیّ قد رکز بین اثنتین بین السِّلّه و الذّلّه و هیهات منّا الذّلّه…» دعیّ در لغت به فردی گفته می شود که در نسب، متّهم باشد، این عبیدالله بن زیاد، دو راه پیش روی من گذاشته یا شمشیر (اگر بیعت نکند) یا ذلّت (اگر بیعت کند) و ذلّت از ما دور است. ملاحظه می فرمایید که در منطق سیّد الشّهداء علیه السّلام، بیعت کردن با یزید یعنی ذلّت و امام علیه السّلام زیر بار ذلّت نمی روند؛ ایشان با همه عزیزانش به کربلا می آید ولی ذلّت را نمی پذیرد.
2) یوسفی غروی، محمّد هادی، موسوعه التّاریخ الاسلامی، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ دوم، 1429ق،ج4 ،ص118
3) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ،دار إحیاء التّراث العربی، چاپ دوم،1403ق، ج44 ،ص 329.
4) همان.
5) برای مطالعه حوادث بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله به کتاب “نقش ائمّه در احیاء دین” تألیف محقّق مرحوم علّامه سیّد مرتضی عسکری، مراجعه کنید.
6) اصلاح و اصلاحات از کلمات زیبا و پر جاذبه است که همه انسانها آن را می پسندند امّا بعضی به نام اصلاح، در زمین فساد می کنند؛ خدای متعال در قرآن می فرماید: «وقتی به ایشان (منافقان) گفته می شود در زمین فساد نکنید می گویند همانا ما مصلِح هستیم، آگاه باشید که ایشان همان مفسِدان هستند ولی نمی فهمند»(بقره /12-11).
7) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، دار إحیاء التّراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج44 ،ص192.
8) مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم،1432ق،ج16 ،ص50.
منبع:tebyan.net