نامهای خداوند

اینکه خداوند دقیقا چند نام دارد را کسی نمیداند اما کاملترین اسم خدا که شامل همه اسامی او می شود لفظ جلاله الله است . قرآن کریم می فرماید :
« ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها » (اعراف آیه 7 ) ؛ یعنی برای خداوند اسماء حسنایی است که خدا را بر اساس آن اسماءحسنی عبادت کنید . « اسما حسنا » یعنی اسمهایی که از نظر معنا و مفاهیم مافوقش نیست و مسمایش هم یکی است و واحد و احد است ؛ که آن همان پروردگار عالم است .

اسماء حُسنی یا نام‌های نیکوی خداوند نام‌هایی هستند که در اسلام برای الله به کار رفته‌است.

وجود مبارک رسول خدا (ص) می فرمایند : « اسماء حسنی 99 اسم هستند » .

 که بیشتر اسماء حسنی در قرآن آمده است، ولی برخی دیگر براین باورند شمار آن‌ها بیشتر است.

نام‌های خدا در قرآن مجموعه‌ای از بیش از ۲۰۰ نام خداوند است که در قرآن ذکر شده‌اند و اصطلاحا، ۹۹ تای آن «اسماء الحسنی» یا نام‌های نیکوی خداوند خوانده می‌شوند. هر چند که تعداد نام‌های خدا، شامل صفت‌ها و کلمه‌های مرکب، در قرآن و سنت از ۹۹ عدد خیلی بیشتر هستند، ولی مسلمانان اعتقاد دارند که گروه برگزیده‌ای از نام‌ها (نام‌های نیکو)، تعدادشان ۹۹ عدد است.

از میان این ۹۹ نام، ۸۵ تای آن مستقیما در قرآن ذکر شده است. اما تعدادی از این نام‌ها مستقیما در قرآن وجود ندارد. بعضی از محققان با رجوع به احادیث تا ۲۰۰ مورد از این نام‌ها را یافته‌اند. از این اسماء حسنا سه اسمش در « بسم الله الرحمن الرحیم » است ، که عبارتند از : الله ، رحمان و رحیم .

اسماء حُسنی را به ۳ گروه بخش کرده‌اند:

  1.    اسماء جمالی (۴۵ نام) برای کسب رحمت و روزی به کار می‌روند.
  2.    اسماء جلالی (۲۲ نام) برای ایجاد عداوت و از میان بردن حریف به کار می‌آیند.
  3.    اسماء مشترک (۲۲ نام) بسته به نیت، خاصیت هر دو گروه قبلی را دارند.


نامهای خداوند

اعتقاد بر این است که یکی از اسامی که خدا بر کسی دانسته نیست اسم اعظم است. مرحوم شیخ صدوق در صفحه صد و نود کتاب التوحید این روایت را از رسول خدا (ص) و از امیرالمومنین (ع) نقل می کند : « الله عزوجل تسعه و تسعون اسماء » برای خدا نود ونه اسم است که همان اسماء حسنا است ؛ « من دعا الله بها استجاب له » کسی که خدا را بر اساس این اسامی بخواند و عبادت بکند خدا جوابش را می دهد . چنانچه عبادت توحیدی و خالص باشد ، دعا هم دعای توحیدی و خالص می شود و قطعا استجابت را به همراه دارد . در ادامه حدیث می فرمایند : « و من احصاها دخل الجنه » ؛ یعنی کسی که این نود و نه اسم  احصاء بکند وارد بهشت می شود . شیخ صدوق (ره) احصاء را این گونه معنا می کنند :
«احصاء ها ، هو الاحاطه بها » . مراد از احصاء یعنی اینکه خود انسان غرق این نود ونه اسم باشد و در ادامه تعریف فرمودند : « والوقوف علی معانیها » ؛ یعنی اینکه وجود انسان وقف بر این معانی بشود و وقوف بر این معانی پیدا کند و « لیس معنی الاحصاء عددها » ؛ یعنی معنای احصاء این نیست که با انگشت و یا با تسبیح این نود و نه اسم را با حرکت زبان بشماری ، بلکه احاطه و وقوف بر معانی این نود ونه اسم مراد می باشد . و نیز به قول فلاسفه ای مثل صدر المتالهین و حاجی سبزواری ، به این معنا ست که در حد طاقت بشری ، این اسماء را در وجود خودت تحقق بدهی .

دعای جوشن کبیر که سفارش شده در ماه مبارک رمضان خوانده شود تنها دعایی است که بیشترین نامهای خدا در آن گرد آمده چرا که این دعا از ۱۰۰ فصل تشکیل شده ‌است و هر فصل شامل ده اسم از اسما الهی است به استثنای فصل ۵۵  از این دعا که شامل یازده اسم  می شود پس در مجموع این دعا در بر دارنده هزار و یک اسم از اسامی خداوند است.

ولى آن مقدارى از اسامی پروردگار عالمیان که در کتاب آسمانی قرآن  آمده صد و بیست و هفت اسم است که به ترتیب الفبا عبارتند از :

  •  الف)- اله، احد، اول، آخر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوى، اهل المغفره، اقرب، ابقى.
  •    ب)- بارى، باطن، بدیع، بر، بصیر.
  •    ت)- تواب.
  •     ج)- جبار، جامع.
  •     ح)- حکیم، حلیم، حى، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
  •     خ)- خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیر الماکرین، خیر الرازقین، خیر الفاصلین، خیر الحاکمین، خیر الفاتحین، خیر الغافرین، خیر الوارثین، خیر الراحمین، خیر المنزلین.
  •     ذ)- ذو العرش، ذو الطول، ذو انتقام، ذو الفضل العظیم، ذو الرحمه، ذو القوه، ذو الجلال و الاکرام، ذو المعارج.
  •     ر)- رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
  •   س)- سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
  •   ش)- شهید، شاکر، شکور، شدید العقاب، شدید المحال.
  •   ص)- صمد.
  •    ظ)- ظاهر.
  •    ع)- علیم، عزیز، عفو، على، عظیم، علام الغیوب، عالم الغیب و الشهاده.
  •    غ)- غنى، غفور، غالب، غافر الذنب، غفار.
  •    ف)- فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتاح.
  •   ق)- قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل التوب، القائم على کل نفس بما کسبت.
  •   ک)- کبیر، کریم، کافى.
  •    ل)- لطیف.
  •   م)- ملک، مؤمن، مهیمن، متکبر، مصور، مجید، مجیب، مبین، مولى، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
  •   ن)- نصیر، نور.
  •    و)- وهاب، واحد، ولى، والى، واسع، وکیل، ودود.
  •    ه)- هادى.

در آیات زیر به وجود نام‌های نیکو برای خداوند اشاره شده است:

  •   قرآن ۲۰.۷ الله لا اله الّا هو له الاسماء الحسنی او خداییست که نیست جز او خدایی، همان‌که دارای نام‌های نیکوست
  •   قرآن ۷.۱۸۰ و لله الاسماء الحسنی فدعوه بها او نام‌های نیکویی دارد، پس به آن‌ها بخوانیدش

در جدول زیر ۹۹ نام خدا بنا بر سنت اسلام، که به نام‌های نیکوی خداوند معروف‌اند، با ترجمه فارسی و معادل ابجد آن‌ها آمده‌است.بر سر بیشتر این نام‌ها اتفاق نظر است؛ هر چند که در مورد تعدادی از آن‌ها همچنان اختلاف است.

شماره

عربی

فارسی

ابجد

۱

الرحمن

بخشاینده

۲۹۸

۲

الرحیم

مهربان

۲۵۸

۳

الملک

پادشاه

۹۰

۴

القدوس

مقدس

۷۰

۵

السلام

درود

۱۳۱

۶

المؤمن

اطمینان دهنده

۱۳۶

۷

المهیمن

نگهدارنده

۱۴۵

۸

العزیز

باشکوه

۹۴

۹

الجبار

توانگر

۲۰۶

۱۰

المتکبر

بسیار بزرگ

۶۶۲

۱۱

الخالق

آفریننده

۷۳۱

۱۲

البارئ

درست

۲۱۳

۱۳

المصور

نگارگر، صورتگر

۳۳۶

۱۴

الغفار

همیشه بخشاینده

۱۲۸۱

۱۵

القهار

فروکاهنده

۳۰۶

۱۶

الوهاب

نیک بخشاینده

۱۴

۱۷

الرزاق

همیشه روزی دهنده

۳۰۸

۱۸

الفتاح

گشاینده (پیروزکننده)

۴۸۹

۱۹

العلیم

داناترین

۱۵۰

۲۰

القابض

می‌راننده، بیرون کشنده جان‌ها

۹۰۳

۲۱

الباسط

گستراننده، فراخ کننده روزی

۷۲

۲۲

الخافض

پست کننده، خوار کننده

۱۴۸۱

۲۳

الرافع

(به سوی خود) بالا برنده

۳۵۱

۲۴

المعز

عزیزکننده

۱۱۷

۲۵

المذل

خوارکننده

۷۷۰

۲۶

السمیع

شنواترین

۱۸۰

۲۷

البصیر

بیناترین

۳۰۲

۲۸

الحکم

دادگر

۶۸

۲۹

العدل

بینهایت عادل

۱۱۴

۳۰

اللطیف

آن‌که بر بندگانش لطف دارد

۱۲۹

۳۱

الخبیر

آگاه‌ترین

۸۱۲

۳۲

الحلیم

بسیار بردبار

۸۸

۳۳

العظیم

بی‌انتها

۱۰۲۰

۳۴

الغفور

بسیار بخشاینده

۱۲۸۶

۳۵

الشکور

بسیار سپاسگزار (پاداش دهنده بزرگ است مر عمل کوچک را)

۵۲۶

۳۶

العلی

بلند مرتبه

۱۱۰

۳۷

الکبیر

بزرگ‌ترین

۲۳۲

۳۸

الحفیظ

نگهدارنده

۹۹۸

۳۹

المقیت

خوراک دهنده

۵۵۰

۴۰

الحسیب

شمارنده

۸۰

۴۱

الجلیل

بسیار گرانقدر

۷۳

۴۲

الکریم

بسیار بخشنده

۲۷۰

۴۳

الرقیب

نگهبان، بیننده و آماده

۳۱۲

۴۴

المجیب

پاسخگو

۵۵

۴۵

الواسع

گسترده، پهناور

۱۳۷

۴۶

الحکیم

فرزانه، بسیار خردمند

۷۸

۴۷

الودود

دوست

۲۰

۴۸

المجید

بسیار لایق ستایش (در ذات و صفات خود عظیم و نسبت به بندگان بسیار با خیر و احسان است)

۵۷

۴۹

الباعث

برانگیزنده مردگان

۵۷۳

۵۰

الشهید

بیننده

۳۱۹

۵۱

الحق

راست، درست

۱۰۸

۵۲

الوکیل

وکیل

۶۶

۵۳

القوی

پرزور

۱۱۶

۵۴

المتین

سخت (و نیز پاینده)

۵۰۰

۵۵

الولی

دوست، یار و نگهبان

۴۶

۵۶

الحمید

ستوده

۶۲

۵۷

المحصی

شمارنده

۱۴۸

۵۸

المبدئ

نخستین آفریننده

۵۶

۵۹

المعید

بازگرداننده، دوباره زنده کننده

۱۲۴

۶۰

المحیی

زندگی بخش، هستی بخش

۶۸

۶۱

الممیت

می‌راننده، نابود کننده

۴۹۰

۶۲

الحی

زنده

۱۸

۶۳

القیوم

قائم به ذات (همه-آفریننده‌ای که کسی او را نیافرید)، پاینده

۱۴۶

۶۴

الواجد

یابنده

۱۴

۶۵

الماجد

بزرگوار

۴۸

۶۶

الواحد

یکتای بی‌همتا

۱۹

۶۷

الاحد

یگانه (خدایی جز او نیست)

۱۳

۶۸

الصمد

بی‌نیاز

۱۳۴

۶۹

القادر

توانا

۳۰۵

۷۰

المقتدر

تعیین کننده (قضا و قدر)، فراتر

۷۴۴

۷۱

المقدم

فراپیش کشنده

۱۸۴

۷۲

المؤخر

فراپس دارنده، پس گذارنده چیزها و نهنده آن‌ها بجای آن‌ها

۸۴۶

۷۳

الأول

نخستین، اول پدیدارکننده وجود

۳۷

۷۴

الأخر

واپسین، آخر فناکننده موجود

۸۰۱

۷۵

الظاهر

آشکار(پدیدار، هویدا)، همیشه پیروز

۱۱۰۶

۷۶

الباطن

پنهان، همه دربرگیرنده

۶۲

۷۷

الوالی

کاردار

۴۷

۷۸

المتعالی

خود ستوده

۵۵۱

۷۹

البر

نیکوترین

۲۰۲

۸۰

التواب

همیشه توبه پذیر

۴۰۹

۸۱

المنتقم

دادستان

۶۳۰

۸۲

العفو

درگذرنده(آمرزنده)، ناپدیدکننده گناهان

۱۵۶

۸۳

الرؤوف

بسیار دلسوز و مهربان

۲۸۶

۸۴

مالک الملک

فرمانروای جهان

۲۱۲

۸۵

ذوالجلال و الاکرام

دارای شکوه و بخشش

 

۸۶

المقسط

عادل

۲۰۹

۸۷

الجامع

گردآورنده

۱۱۴

۸۸

الغنی

توانگر

۱۰۶۰

۸۹

المغنی

بی‌نیاز کننده، بسنده

۱۱۰۰

۹۰

المانع

بازدارنده

۱۶۱

۹۱

الضار

آزار دهنده (این صفت تنها در احادیث یافت می‌شود)

۱۰۰۱

۹۲

النافع

سودمند

۲۰۱

۹۳

النور

روشنی

۲۵۶

۹۴

الهادی

رهنما

۲۰

۹۵

البدیع

سنجش ناپذیر، آفریننده

۸۶

۹۶

الباقی

ماندگار و واگردان نشدنی (تغییر ناپذیر)

۱۱۳

۹۷

الوارث

وارث

۷۰۷

۹۸

الرشید

راهنما، آموزگار و دانای بی‌خطا

۵۱۴

۹۹

الصبور

شکیبا

۲۹۸

نامهای دیگری برای خداوند در قرآن یافت می‌شود اما جزء لیست ۹۹ نام نیکوی معروف خداوند ذکر نشده است.

لیست زیر شامل نام‌هایی است که در لیست آن ۹۹ نام قرار ندارند.

شماره

عربی

فارسی

برخی آیات ذکر شده

۱

المالک

صاحب یا دارندهٔ هر چیز

 

۲

الملیک

مالک همیشگی

 

۳

ذو الفضل العظیم

دارای لطف و شان بیکران

۲:۱۰۵، ۳:۷۴، ۸:۲۹، ۵۷:۲۱، ۵۷:۲۹، ۶۲:۴

۴

ذو انتقام

صاحب انتقام (منسوب به انتقام گیرنده)

سوره آل‌عمران آیه ۴، سوره مائده آیه ۹۵، سوره ابراهیم آیه ۴۷

۵

شدید العقاب

سخت کیفر (مجازات کنندهٔ شدید)

سوره غافر آیه ۲۲

چرا تمام اسامی خداوند به صورت مذکر آمده است؟ حتی در قرآن هم نام خدا به صورت مذکر بیان شده است در حالی که خدا نه زن است و نه مرد؟

زبان قرآن عربی است و زبان عربی برخلاف زبان فارسی از دو نوع ضمایر مذکر و مؤنت برخوردار است. عرب‏ها در اموری که مخصوص زنان باشد،از واژگان مؤنث و در امور مخصوص مردان از واژگان مذکراستفاده می کنند . ، اما در دو مورد دیگر، یکی در اموری که بین زنان و مردان مشترک باشد و دیگری در اموری که جنسیت در مورد آن ها اصلاً مطرح نیست، مانند خدا و فرشتگان، از ضمایر و واژگان مذکر بهره می‏گیرند؛ یعنی در سه حالت از چهار حالت مذکور از الفاظ مذکر و تنها در یک حالت از لفظ مؤنث بهره می‏گیرند. در عین حال در بعضی از موارد به لفظ نظر کرده و با توجه به لفظ مؤنث یا مذکر آورده می‏شود، در حالی که از نظر جنس متفاوت با لفظ می‏باشند. طبیعی است که هر کتابی بخواهد با این زبان نوشته شود، اگر چه کتاب الهی باشد، باید از قواعد آن زبان پیروی کرده و بر آن ساختار باشد. بنابراین، قرآن به مقتضای این که به زبان عربی نازل شده است، با همین گفتمان سخن می‏گوید. همگام با قواعد عربی در سه حالت از ضمایر و واژگان مذکر و در یک حالت از واژگان مؤنث بهره می‏گیرد. با این توضیح روشن می‏گردد که قرآن برای خویش گفتمان ویژه مردانه یا زنانه ابداع نکرده تا در پی پاسخ به چرایی آن باشیم، بلکه زبان قرآن، زبان محاوره عربی است و قواعد و ادبیات و دستور زبان عربی در آن به کار رفته است. (1) پس دقت فرمائید که ضمیر هو و انت که در قرآن در مورد خداوند به کار رفته است، ضمیر مخصوص او به حساب نمی آید، بلکه به خاطر همان وجه سوم یعنی عدم جنسیت مذکر و مونث به صورت مذکر (هو ، انت و…) ذکر می شود.

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up